۱۳۹۰ دی ۲۰, سه‌شنبه

خط نبشتم که خر کند خنده


اگر این درست باشد که شاخص سلامت روان داشتن زندگی شاد، موثر و هماهنگ است؛ ما دیوانه به دنیا می آییم.بعد شروع می کنیم به آموختن زبان، زبانی که ابزار ارتباط و به این اعتبار بخشی از زیربنای عقل است.زبان که آموختیم برقرار کردن ارتباط با این دنیا را آزمایش می کنیم و تازه آن موقع است که می فهمیم این دنیا روایت مهملی است که از زبان یک دیوانه روایت می شود.
مشکل اما اینجاست که پیش از آنکه با این واقعیت آشنا شوی زبان چراغ عقل را در تو روشن کرده و ضربات چکش تربیت، سنت و مجموعه ای از ارتباطات کنترل شده میخ خیمه عقل را در زمین ذهن تو محکم کرده اند.
حالا ما بین دو راه دشوار مخیریم. بازگشتن به پشت مرزهای جنون یا جنگیدین برای استقرار عقل در این جهان. راه دوم فقط سخت نیست، پیچیده و بعضی وقتها ترسناکه. وقتی تیغ بر گردن موجوداتی می گذاری که در تو می زیند و تو از آنها هویت و وجود می گیری فاصله ابراهیم و دن کیشوت از یک تار مو باریک تر می شود.