۱۳۸۸ آبان ۹, شنبه

بهشت من

آنجا که سراپای تو در روشنی صبح، رویای شرابی است که در جام بلور است.

۱۳۸۸ آبان ۷, پنجشنبه

خیلی سر راست نیست

برای هضم افکار التقاطی باید حوصله داشت
پ.ن: برای درک معنای دقیق این جمله لازم است معنای دقیق دو کلمه کلیدی آن را بدانید

۱۳۸۸ آبان ۶, چهارشنبه

دشنام در سکوت سفید

سفیدی این کاغذها فحشم می دهند، ناموسی

پیام امید

پیام امید را من فقط از طریق سایتشان می شناسم و تنها چیزی که در مورد فعالیتهایشان می دانم این است که اخیراً در تهران یک جشنواره خیریه برگزار کرده اند. مطالعه سرسری سایتشان نشان می دهد که در رو در رویی با مسئله جهت گیری درستی دارند، اما در میدان عمل بسیار خام دست هستند. این نشانه ها برای علاقه مندان به مشارکت در چنین فعالیتهایی معنای بسیار خوبی دارد. تا اینجا و بر اساس این شواهد پیام امید محیط مناسبی برای عرضه پیشنهادات کمک شما دوستان دارد. تاکید می کنم این مسئله را صرفاً از جهت سمت گیری ظاهری سازمان طرح کرده ام و ممکن است در ورود به مجموعه با هزار و یک مانع منبعث از اشکالات عملکرد فردی گردانندگان، تنگناهای فرهنگ سازمانی ، عملکرد لایه های غیر رسمی سازمان و ... مواجه شوید؛ اما فکر می کنم در این برهوت ارزش امتحان کردن را دارد. در خاتمه لازم است اخطار کنم در مجموعه هایی از این دست عموماً کارهای اطلاعاتی عمیق و مفصلی انجام می شود، در انتخاب معاشرین و روابط جدید و همچنین اظهار نظرهای سیاسی اجتماعی در چنین محیطی دقت کنید.

۱۳۸۸ آبان ۲, شنبه

بیش خوابی

بیش خوابی فرقه ای از فرق التزام عملی به نهیلیسمه

۱۳۸۸ مهر ۲۹, چهارشنبه

قرآن اگزیستاسیالیستی

الهاکم التکاثر، حتی حضور بی غش

قصاص

اینبار که ببینمش، حتی اگه شده به زور، می بوسمش. از مجازات هم ترس چندانی ندارم. حداقل قصاص رو با آغوش باز می پذیرم

۱۳۸۸ مهر ۲۸, سه‌شنبه

در حذف لذتی است که در خواندن نیست

چقدر کیف دارد که مطالب نخوانده تلنبار شده در گودر را یکهو بعنوان خوانده شده علامت بزنی

عدالت به سبک ان

هر که باشد نظرش در پی ناموس کسان
پی ناموس وی افتد نظر بوالهوسان

۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعه

هگل بر علیه اقتصاد ربوی

گرچه از این عنوان چنین بر می آید که قصد شوخی مسخره بازی دارم، اما، دقیقاً بر عکس خیلی جدی هستم. قبلاً در مورد پروژه اخلاق و اقتصادمان توضیحکی داده بوده.با توجه به اینکه آنچه به عنوان قرارداد رسمی در حال اجراست ما را موظف می کند اینکار را در چارچوب اقتصاد اسلامی انجام دهیم ایده اولیه مان این است که حرمت ربا را به این صورت به سنجش بگذاریم.
چطور؟؛ اینطور که مدخل بحث ادبیات نصر باشد و این طرز نگاه را به هگل پیوند دهیم و خوب احتمالاً قابل حدس است که رفتار اقتصادی ربوی را به «از خود بیگانگی». در واقع بگوئیم نباید زایندگی اقتصادی را که مشخصه انسان است به پول نسبت داد و الا خطاهای شناختی عمیقی اتفاق می افتد. اینکه پیوند نصر-هگل را چگونه برقرار می کنیم البته خودش بحث مفصلی است که بعداً در موردش صحبت می کنم.

۱۳۸۸ مهر ۲۲, چهارشنبه

خنگ بازی

در پست قبلی اصل مطلب را که نامه من به iran charity بود را فراموش کردم بگذارم که بدینوسیله جبران می کنم

دوستان پر تلاشم در Iran charity

سلام

من مدتی است که فعالیتهای شما را از طریق آنچه در وب سایتتان منعکس می کنید تعقیب می کنم. چند وقتی است که می خواهم خودم را مجبور و موظف به کمکی کوچک اما منظم به مجموعه شما کنم و البته نکاتی در مورد چند و چون این فعالیتها با شما در میان بگذارم، اولی معطل مانده به دلیل تنبلی و شلختگی بیش از حدم و دومی معوق بوده با این ذهنیت که احتمالاً آنچه می خواهم بگویم را خودتان به اتکا تجربه و دانش بسیار بهتر از من می دانید و در مواجهه عملی با مسائل بنا به مشکلاتی که می توان تصور کنم در این محیط و شرایط بر سر راه فعالیتتان وجود دارد از اجرای آن منصرف می شوید.

دومی را قلمی کردم که شاید خجالت بکشم و اولی را عملی کنم. گرچه فکر می کنم که قلم زدن در این حوزه سخت مغفول است و ، اگر نه شما ، اما، بسیاری از کنشگران و گروه های کنشگر این حوزه در اولین اولویتهایشان نیازمند فضایی مناسب برای گفتگو به اشتراک گذاری افکار و عقاید و تجربه های مربوط به این فعالیتها هستند. لهذا به خودم اجازه دادم این نامه را به موازات ارسال به شما در وبلاگم به اشتراک بگذارم و از دوستانم دعوت کنم به بحث و گفتگو در این حوزه و صد البته کمک به Iran charity .

اگر کارکرد این جمع ، و نه گروه، به گفته خودتان، را انتقال کمک از بخشهای نسبتاً سالم تر و توانا تر جامعه به بخشهای آسیب دیده باشد با اندکی مسامحه می توان در این فرآیند سه زیر فرایند اصلی را شناسایی کرد.

اول بازاریابی برای فعالیتی که در حال انجام آن هستید، دوم سازماندهی منابع و نیروها و سوم ارائه مناسب کمک به نیازمندان آن. باید توجه داشت که این سه مقوله آنچنان درهم پیچیده اند که نمی توان بر یکی ، یا به عبارت دقیق تر بر مصادیقی از یکی متمرکز شد و امیدوار بود بدون توجه به دو تای دیگر می توان به نقطه بهینه نزدیک شد. شما دست اندر کار اداره یک زنجیره سه حلقه ای هستید که خروجی نهایی آن برابر توان ضعیف ترین حلقه است. می توانم حدس بزنم که شما در حال حاضر این ضعیف ترین حلقه را کمک های بازاریابی شده تخمین می زنید و معتقد هستید بر این اساس وضعیت دو حلقه دیگر مطلوب است. به احتمال بسیار زیاد در یک نگرش استاتیک به مسئله هر ناظر عاقل و منصف دیگری نیز این نظر را تائید می کند. اما، در نظر داشته باشید که راه تقویت این ضعیف ترین زنجیره از بالفعل نمودن قوای شما در دو حلقه دیگر می گذرد.

در مورد حلقه اول یعنی بازاریابی به طور مشخص پیشنهاد می کنم وضعیت سایتتان را سر و سامانی بدهید. خیلی مناسب است اگر یک یا چند لیست پستی درست کنید تا افراد بنا به تمایل و سلیقه شان از این طریق در جریان اخبار و فعالیتهای شما قرار بگیرند و امکان عضویت در این لیستها از طریق سایت وجود داشته باشد، خیلی مناسب خواهد بود این سایت وبلاگ گون را به مجموعه با بخشهای جدا (و با فیدهای جداگانه) تبدیل کنید تا تعقیب اطلاعات قرار گرفته بر روی سایت بر حسب علایق و سلایق ساده تر شود. درگیر کردن گرافیستها و عککاسهای خوب به جذابیت سایت شما خواهد افزود. توضیحی که در برابر شکایت برخی افراد نسبت به عدم دریافت پاسخ ارائه کرده اید را شاید بهتر باشد جایگزین کنید با یک نظام گردش کار شفاف دیجیتال که برای هر کس تعقیب مراحل پاسخگویی نامه اش را فراهم کند فراموش نکنید هزینه های انجام شده برای چنین کارهایی در عواید حاصل از ارتباط بهتر با مخاطبین بالقوه پوشانده خواهد شد. در این حوزه متون کلاسیک فراوانی وجود دارد که شاید بد نباشد عده ای را برای ترجمه آنها سازماندهی کنید . به علاوه هزینه این کارها برای یک مجموعه خیریه مانند شما عملاً هزینه های سازماندهی برای جذب نیروی انسانی داوطلب است که اولاً ناچیز است و ثانیاً اکسترنالیتی های فراوانی دارد. ماجرای این اکسترنالیتی ها بخش دیگر صحبت من است که به اصل آن یعنی اهمیت توجه به حلقه سازماندهی را پیش از این بیان کرده ام، باید در نظر داشت اولاً این مشارکت عمومی تمرکز را از ارائه کمک به سمت اصلاح ساختار می برد و همبستگی را جایگزین صدقه(که خود گفتاری مجزا و مفصل می طلبد) می کند. این دستاورد به تنهایی دارای چنان ارزشی است که توجیه گر هر تلاش و هزینه ای در راه تقویت سازماندهی نیروها باشد، اما به این مورد می توان افزایش کمیت فعالیت بازاریابی ، که افزایش کیفیت آن اثر مصرح اولیه تقویت سازماندهی است، افزایش اثر بخشی این فعالیت بواسطه افزایش اعتماد بدلیل حضور افرادی از یا خته های گوناگون اجتماعی اشاره کرد.

می دانم که ، اگر نه همه، لااقل بخشی از این دست به کار تقویت سازماندهی نیرو نشدنتان به دلیل نگرانی از مواجه شدن با برخوردهای امنیتی است و این نگرانی را درک می کنم، اما تصور می کنم در دنیای ارتباطات مجازی و در شبکه سازی اجتماعی از طریق تبلیغات اقناعی چهره به چهره پتانسیلهای زیادی تا پیش از رسیدن به خط قرمزهای امنیتی برای استفاده وجود دارد. به عنوان اولین قدم از همه دوستانم خواهش می کنم تنبلی و بی حوصلگی را کنار بگذارید و برای کمک به تقویت هر سه حلقه فعالیت Iran charity با آنها تماس بگیرید. اگر مایل بودید خوشحال می شوم که در این مورد بیشتر با هم صحبت کنیم

ارادتمند

بهمن کارگزار

iran charity

چند وقتی است که قصد معرفی این سایت را دارم، اما هر بار به دلیلی به تعویق افتاده. خیلی ساده و سر راست کارشان رساندن کمکهای عملی و فوری به نیازمندان این کمکها در بخشهای آسیب دیده جامعه است و کارشان، به نظر من، خیلی جای پیشرفت و بهبود دارد؛ اگر امثال من و شما تنبلی و بهانه هایش را کنار بگذاریم و به کمکشان برویم. امروز نامه ای برای خودشان ارسال کردم که عیناً می گذارمش اینجا، و همه دوستان را دعوت می کنم به بحث و گفتگو در این حوزه و صد البته کمک به iran charity

۱۳۸۸ مهر ۲۱, سه‌شنبه

مرغ و تخم مرغ

جهت اطلاع خوانندگان، مسئله اولویت مرغ و تخم مرغ که هنوز هم برای برخی از دوستان مثال مسئله لاینحل است از ابتدا جواب بسیار روشنی داشته. قطعاً مرغ بر تخم مرغ مقدم است، چرا که تخم مرغ ماهیتاً محصول مرغ است، اما آنچه به عنوان مرغ می شناسیم را صرفاً از روی عادت برآمده از تخم مرغ می دانیم. این اختلاف فکر می کنم برای رای دادن به اولویت مرغ کافی باشه.

الکریم اذا وعد وفا

بواسطه کریمیّتمان همانطور که قول داده بودیم تا ترتیبتان را ندهیم ول کن نیستیم آقاجان. ما بعد از اینکه ارتقاء پیدا کرده ایم با هر فونتی که می خواهیم در بلاگمان می نویسیم. پیش از این ممکن نبود. حالا آمدیم تست کنیم ببینیم آیا فاصله بین خطوط را هم منتقل میکند یا نه؟

پروژه تحویل پذری گزاره های اخلاقی به گزاره های اثباتی در یک نظام اقتصادی/ پروژه ما

طرحی که در حال حاضر روی آن کار می کنیم عنوانش شرایط امکان و تبعات تحویل پذیری گزاره های اخلاقی به گزاره های اثباتی است. سه منظر اصلی برای ورود به این بحث را شناخته ایم. اول: بنا کردن چیزی مثل یک اخلاق طبیعی. یعنی یک مشت تعریف ردیف کردن که خود در واقع مجموعه ای گزاره نیز هستند و تبدیل کردن مفاهیم اخلاقی، عموماً در باب سعادت و شقاوت، به ترکیبی از مفاهیم اثباتی و بدین سان نگاشتن گزاره های اخلاقی به گزاره های اثباتی. منظر دوم که به دغدغه های شناخت شناسانه وقع بیشتری می نهد در واقع به دنبال یافت مفاهیم اثباتی پنهان در استفاده از مفاهیم هنجاری است و با این پرسش به مسئله نگاه می کند که آیا می شود این نگاشت هنجاری به اثباتی با کمک این مفاهیم و گزاره های اثباتی پنهان در دل مفاهیم و گزاره های هنجاری انجام داد. منظر سوم که البته رادیکال تر از منظر دو، همان گرایش را تعقیب می کند. این منظر قائل به وجود چیزهایی است که در واقع «سنت های الهی» هستند. اینها از عقل ذوقی به عقل استدلالی می رسند و به این اعتبار «سنت الهی» و یا «وجه قدسی» شناخت هستند که همانطور که در درون ما و ساختمان ادراکی مان حضور دارند در دنیای بیرون از ما و در عملکرد آن اراده ای که اراده ما نیست هم وجود دارند. من این قضیه را با ادبیات نصر طرح کردم و این ممکن است به مذاق خیلی از دوستان خوش نیاید منتها همین حرف در ادیشن بارکلی یا حتی روایتی از هگل می توان بازآرایی کرد که بعدها مفصلاً به آن می پردازم. به خصوص سخت مایلم به ادیشن هگلی ماجرا بپردازم چون اصولاً ایده اولیه من برای طرح این موضوع نشان دادن میزان اخلاقی بودن اقتصاد یک اجتماع در میزان از خودبیگانگی عاملان آن بود.بیشتر با هم گپ خواهیم زد.

ارتقاء یافتیم

توبیخ و تمجید ما اثر کرد. بلاگ اسپات از ما خواست که الگوی وبلاگ را ارتقاء بدهیم و از وقتی دادیم (بی تربیتا منظورم ارتقاء بود!!) در گوگل کروم هم مثل جاهای دیگه خوشتیپ دیده می شویم. این وبلاگ نویس ندیده و بی جنبه تا دهان شما خوانندگان محترم را با تجربه های کرومی اش صاف نکند ولکن معامله نیست

گزارش به خاک گوگل

رویهمرفته باید بگم گوگل کروم به شکل شهوت انگیزی خوشکاره

خود ناسازگاری

خیلی خنده دار به نظر می رسه، اما، بلاگ اسپات در آی-ئی بهتر دیده می شه تا در گوگل کروم. گفتم جهت مزید اطلاع بینندگان محترم غیر خوراکی.
پ.ن: واضح است که بینندگان خوردنی با بینندگان خوراکی متفاوتند. بیننده خوراکی، شکر، کم و بیش داریم، اما، در این وفای حاصل از جذبه عشق، بیننده خوردنی فقط یکی می شناسم که او را هم با این بلاگ کاری نیست.

...وپس از مرگ هم

ندارم دستت از دامن، مگر در خاک، آن دم هم
چو بر خاکم روان گردی، بگیرد دامنت گردم

۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه

عرق دو آتشه

اگر مستم، من از عشق تو مستم
بیا بنشین که دل بردی ز دستم

۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

مصمم

سعدی نظر از رویت کوته نکند هرگز
ور روی بگردانی، در دامنت آویزد

روایتی از موسیو مولند

وقتی در کتاب معرفت و معنویت به تعبیر محدودیتهای ذهنی و سلیقه ورزی های شخصی گرایشات شیطانی راسیونالیزم بر می خورم هوس می کنم داستانهایی در مورد شیطان بنویسم
پ.ن: نصر در این متن راسیونالیزم را در برابر اینتلکچوالیزم به کار برده

در آرزوی شرشر آبها و عوعوی سگها

سکوت آزاردهنده ای حاکمه که نمی ذاره بخوابم

قداست زدایی از معرفت

نظرم را خیلی کوتاه و خیلی صریح طرح می کنم به نظرم تمام آنچه نصر با ذوق و شوق در فصل اول معرفت . معنویت به عنوان کشفش در مورد ماهیت و ریشه قدسی معرفت بیان می کند، بسیار عمیق تر و دلکش تر در «پدیدار شناسی روح» هگل بیان شده است. به علاوه به نظرم تلاشش برای نشان دادن نقش ریشه ای معرفت در تمامی ادیان چه به لحاظ منظور و کلیت و چه به لحاظ روش شناسی بسیار بی مایه و مبتذل است. نمی دانم باید بگویم این کتاب، یا لااقل این فصلش، متصنعانه متکلمانه نوشته شده و یا اینکه این تصنع در ذات کلام، لااقل کلام اسلامی، است.

مدیریت واحد جهانی در دست اقلیت

در پی اهدای جایزه صلح نوبل به باراک اوباما، اخبار نیمروزی رسانه میلی دست به چادر خانم امین زاده، کارشناس امور بین الملل، برای تفسیر و توجیه این واقعه شد(انتظار نداشتین که در ملاء عام سراغ دامنش برن که؟!!). کارشناس مذکور، که قیافه اش فریاد می زد در تمامی عمر پر برکتش هرگز قدمی از سر حدات آستانه مقدس امام زاده داوود بیرون نگذاشته، ضمن تلاش دلاورانه برای حفظ چادرش توضیح داد که یکی از اصلی ترین دلایل اعطای این جایزه به باراک اوباما دلجویی از اوست که پیش از این در کسب میزبانی دوره بعد بازیهای المپیک برای home town ش ناکام گذاشته شده بود. آگاهان امور سیاسی این هماهنگی نزدیک میان کمیته المپیک و بنیاد نوبل را نشانه ای از صحت نظریه ا.ن مبنی بر اداره جهان بوسیله یک اقلیت کوچک یهودی می دانند.
پ.ن: به جون مامانم دقیقاً همین رو گفت، لطفاً اگه کسی توفیق ضبط کردنش رو داشته به من هم خبر بده.

۱۳۸۸ مهر ۱۷, جمعه

سعادت

بی حسرت از جهان نرود هیچکس به در
الا شهید عشق، به تیر از کمان دوست

خاموشی مفید

قبلاً اینجا در مورد استفاده از روش تفکر در بین خواب و بیداری به عنوان وسیله ای برای بهره برداری بهینه از جنبه خلاقه ذهن نوشته بودم. می خوام بگم صرفنظر از برخی نمونه های نادرش که در واقع مصداق الهام هستند و جابجایی یک ابژه است نسبت به مرزهای خودآگاهی و ناخودآگاهی بخش بزرگی از این ماجرا در واقع خاموش کردن گفتگوهای بی ثمر و زائد درونی ذهنه، که باعث می شه سرعت مرور مطالب و پهنه ای که ذهن می تونه در اون به دنبال مواد خام مناسب برای پردازش می گرده رشد قابل توجهی کنه.

از خواجه به ان

ای مگس عرصه سیمرغ نه جولنگه توست
عرض خود می بری و زحمت ما می داری

۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه

کشفی در مورد تقابل با براندازی نرم

پیرو پست قبلی، گرچه هنوز منطق دوستان را متوجه نشده ام، به این کشف نائل آمده ام که رفقا، با توجه به اینکه مهمترین عنصر در مقابله با تهدیدات نرم مقابله فرهنگی است، در واقع با کتک زدن ما دارند علیه مان تبلیغ می کنند.

چه خوش بود که برآید به یک کرشمه دو کار

به نقل از رادیو زمانه :"آقای باستانی‌نژاد «متهم به شرکت در تظاهرات غیرقانونی، تبلیغ علیه نظام از طریق شعار دادن و کتک زدن یک بسیجی» است".
از شعار دادن، که قطعاً در عصر اینترنت و ماهواره بهره ور ترین راه انتقال اطلاعات و نتیجتاً تبلیغ علیه نظام است،بگذریم؛ مانده ام چگونه می توان با کتک زدن یک بسیجی علیه نظام تبلیغ کرد؟!!

۱۳۸۸ مهر ۱۵, چهارشنبه

حافظ، این حال عجب، با که توان گفت که ما

چند ساعتی هم زحمت خواب بر خود روا می داریم

اولویت بندی

پس از ملازمت عیش و عشق مهرویان
ز کارها که کنی، شعر حافظ از بر کن

۱۳۸۸ مهر ۱۴, سه‌شنبه

واجد شرایط!

تازه خط عنبرین، حسن تو شد بیشتر
عاشق روی تو ام، بیشتر از پیشتر
لطف اگر می کنی، عاشق درویش را
از همه عاشق ترم، وز همه درویش تر

اصغر از صفرآباد سفلی گزارش می دهد

کاشف بعمل آورده ایم که در گودر می توان بر پست ها برچسب زد و به این شکل آنها را بازیابی نمود. از طرفی خوشحالیم از این کشف کارگشا و از طرفی فحش می دهیم خودمان را که چرا زودتر به این فکر نیفتادیم که لابد طراح این خبر خوان اینقدرها عقل داشته، و به صرافت اینکه کشف نمائیم بروز این درجه از عقلانیت کجا و به چه صورت بوده. نتیجه اینکه کلی پست جور وا جور را ستاره دار نموده و بر هم انباشته ایم. حالا مرد می خواهد جدا کردن و برچسب زدن اینها.
پ.ن: برای اینکه اینجا کمتر تف دادن من رو تحمل کنید، علاوه بر نخوندن این بلاگ، یک راه هم اینه که در توئیتر یک حساب کاربری برای من باز کنید تا گلواژه های کوتاهم ، لااقل، آنجا بتراود. چه بسا بخشی از ترشحات بلندم هم کوتاه کردند خود را که آنجا جایشان کنیم یک طوری.

به هر وسیله ای

مدتها پیش حضرت مستطاب رفیق برایم تعریف می کرد که زمانی آرتیستی برای بهره بردار از زمان پر الهام بین خواب و بیداری، هنگام خوابیدن یک شیء فلزی (مثلاً قاشق) را در دستش بالای یک شیء فلزی دیگر (مثلاً کاسه) نگه می داشته تا درست در لحظه عمیق شدن خواب از دستش رها شود و (به قول جناب شاملو-نقل به مضمون-) "چرتش را همچون چلواری آهار خورده بردرد" تا حضرتش امکان ثبت و ضبط ایده های عالم خواب و بیداری را پیدا کند. به روش تقریباً مشابهی برای این پروژه متوسل شده ام، خداوند عاقبت ما و همه مسلمین را ختم به خیر گرداند. ان شاء الله رو بلند بگو.

خفقان وبلاگی

دچار خفقان وبلاگی شده ام، کلی موضوع جالب ننوشته دارم که زمان زیادی از طرحشان گذشته، حالا، نه دستم به نوشتن آنها می رود نه دلم به موضوع جدید میل می کند، خلاصه مانده ام عاطل و باطل. قول می دهم در پایان این پروژه یک گوشه ای بتمرگم و طی یک جشنواره وبلاگی تمام تلاش خود را برای همنوا شدن با ریتم مناسب به انجام برسانم. تا آن روز مستدعی است، دوستان بنده را به اندازه 15 روزی همین طور کژدار و مریز تحمل بفرمایند
پ.ن: تذکر ویژه به برخی دوستان کم سواد. کژدار و مریض نیست برادر چوپانم، کژدار و مریز است.

بی چاره

بر آتش عشقت آب تدبیر
چندانکه زدیم، بازننشست

آموزش مهارتهای زندگی مجازی، تاکتیک و استراتژی

اگر این تخمین درست باشد که عمده ترین مانع بر سر راه افزایش ضریب نفوذ اینترنت در گروه های سنی بالاتر و اقشار خانه نشین جامعه (بویژه خانمهای خانه دار) فقدان امکانات ارائه آموزشهای متناسب و سازگار با وضعیت و درخواستهای این گروه هاست تهیه محصولات آموزش مهارتهای زندگی مجازی به صورت مولتی مدیا و اینتراکتیو یکی از اولویتهای جنبش سبز است. تلاش برای توسعه این آموزشها را ، اگر به اندازه کافی غیر متمرکز انجام شوند، نمی توان بدون پرداخت هزینه های حیثیتی سنگین مورد پیگرد و تحدید قرار داد. به علاوه توسعه این آموزشها فراتر از توسعه تاکتیکی پیشانی جبهه خبررسانی در کوتاه مدت، توسعه استراتژیک جنبش در لایه های اجتماعی گوناگون در میان مدت و بلند مدت را به همراه خواهد داشت. به خاطر داشته باشیم در طول مبارزات انتخاباتی ما یکی از بدترین و ضعیف ترین موقعیتها را در برابر زنان خانه دار داشتیم و این در حالی است که این افراد بالقوه می توانند یکی از موثرترین بخشهای فعال جنبش باشند.
پ.ن1: حدس می زنم اگر چنین کاری در مقیاس مناسب و با برد کافی انجام شود رفقای کودتاچی مان در رسانه میلی تلاشهای گسترده ای برای لجن مال کردن فعالیت اینترنتی در اقشار فرودست اجتماع را آغاز کنند.
پ.ن2: چرا راه دور برویم؟! در بین رفقایتان چند نفر را می شناسد که مهارتهای زندگی مجازی شان با سن، استعداد و موقعیت اجتماعی شان سازگار نیست؟. از آنها شروع کنید!. انباشت تجربیان این آموزشهای موردی کمک زیادی به طراحی بسته های آموزشی با کیفیت مناسب خواهد کرد.

بریل

به این فکر کردید که توسعه نرم افزارهای صفحه خوان و سیستمهای تایپ صوتی با همه مزایایی که برای نابینایان داره، چی بر سر خط بریل میاره؟، و مطرود و منسوخ شدن نسبی ، یا مطلق ، خط بریل، چه تاثیری رو وضعیت نابیناها داره؟. به نظرم جای فکر و بحث جدی داره

بلاتکلیف

دل دردمند سعدی ز محبت تو خون شد
نه به وصل می رسانی، نه ، به قتل، می رهانی

۱۳۸۸ مهر ۱۳, دوشنبه

تولید و مصرف کتابهای صوتی

یکی از آن چیزهایی که خیلی به زنده کردن اوقات مرده کمک می کند «کتاب صوتی» است. چرخه تولید و مصرف این محصول زمانی منجر به صرفه جویی در وقت جامعه درگیر در تولید و مصرف این کتابها خواهد شد که تعداد افراد تولید و مصرف کننده و همچنین همگرایی سلیقه آنها از حد معینی بیشتر باشد. در حال حاضر بلاگ راوی مجموعه ای از این کتابها را در دسترس شما قرار می دهد. اما اگر بخواهیم این کار به صورت بهره وری تری انجام بشه نیاز به یک بانک اطلاعاتی برای پشتیبانی از آرشیو چنین کتابهایی و تشکیل لیست کتابهای بالای خط سر به سر و گروه های تولید و مصرف است. ممنون خواهم شد اگر دوستان مایل به حضور در جامعه تولید و مصرف این کتابها آمادگی خود را اعلام کنند تا بعد با کمک هم فکری برای سازماندهی این جامعه بکنیم. یادآوری می کنم یک محصول جانبی مهم که باعث می شه خیلی وقتها حتی زیر خط سر به سر انگیزه لازم برای شرکت در پروژه تولید این کتابها داشته باشیم امکان استفاده دوستان نابینا مون از این کتابهاست.

۱۳۸۸ مهر ۱۲, یکشنبه

چهره اقتصادی فاشیسم

فاشیسم از منظر فلسفه سیاسی رویکردی به مقوله قدرت است که حفظ قدرت در ساخت ، عموماً به زور مزیتهای نظامی و امنیتی، حاکم شده را برترین مصلحت شمرده و تقدیس می کند و در این راه از طیف وسیعی ابزارها از جمله نظامهای شبه ایده ئولوژیک مبتنی بر تعصبات ملی، دینی یا قومی استفاده می کند. باید توجه داشت این نظامها نه برآمده از چنین شبه ایده ئولوژی هایی بلکه مصرف کننده آن هستند و در هر کجا که لازم باشد با سرعت و خشونت غیر قابل باوری دست به کار تغییر آن می شوند. در حوزه اقتصاد، فاشیسم تشنه قدرت، لزوم دخالت حداکثری قدرت در امور اقتصادی را مسلم می شمارد. این نظام گرچه در جهت اپتیمم نمودن حفظ قدرت با ساختارهای طبیعی بازار و نظام اقتصادی کنار می آید اما به دستاویز خیر اکثریت و مصلحت نظام در جهت حفظ و توسعه قدرت عموماً چنان در این ساختها مداخله می نماید که آنها به مرور از هویت و کارکرد طبیعی خود خارج می شوند و در زیر پوسته بیرونی حفظ شده شان نهادهایی مسخ شده و بیمار دست اندرکار تجمیع قدرت در ساخت حاکم هستند. فکر می کنم واضح و بدیهی است که ما باید فاشیزم و عوارض آن را خوب بشناسیم.در اطراف فاشیزم مغالطه های قابل توجهی هم وجود دارد، از جمله در حوزه اقتصاد هر مداخله جویی عمیق و جسورانه ای در نظام اقتصادی توسط بعضی از مفسرین سیاسی-اقتصادی بی دقت به رویکرد فاشیستی تعبیر شده در صورتی که نسبت این دو با یکدیگر در سطح انگیزه شناسی است که رخ می نماید و تجزیه و تحلیل در سطح عملکرد می تواند منجر به اشتباهات عمیقی در برداشتها شود. این پست علاوه بر تاکید به لزوم شناخت عمیق تر فاشیزم بهانه ای برای معرفی دایره المعارف اقتصاد بود که عجالتاً می خواهم پیشنهاد کنم مقاله ای که در مورد چهره اقتصادی فاشیزم نوشته را بخوانید.لازم به ذکر نیست که فاشیزم هم مانند هر پدیده تاریخی دیگر پس از یک ظهور نابغه یک ظهور ابله دارد.

۱۳۸۸ مهر ۱۱, شنبه

ویژه برای رفیق

مقدمه:
این پست به شکل خاص برای رفیق نوشته شده و اگر ارتباط برقرار نمی کنید یا حتی سر در نمی آورید مشکل شماست و به تخم بنده صد البته ،و این نهایت لطف من به شما عموم خوانندگان این وبلاگ است چرا که مشکلات بنده، که نویسنده این وبلاگ باشم، حتی به تخم شما هم نیست.
اما بعد
رفیق می بخشی منو اگه اینجا از وسواس خبری نیست، که اگر می خواستم وسواسی بنویسم 73 پست که سهله، تا حالا 7.3 پست هم ننوشته بودم. همچنین می بخشی اگه در بی وسواس نوشتن خوب نیستم، خودت هم این را می دانی و می دانستی همان وقتی که به من گفتی وبلاگ ننویس تو روزنامه نگاری خوبی نیستی و من گوش نکردم، مثل تمام نصیحتهای دیگرت.قبلاً توضیح دادم و حالا هم محض خاطر انور و روی ماه تو عزیز دل دوباره می نویسم که اینجا در واقع یک مهمانی نیمه خصوصی برپاست که من در تهیه اسباب پذیرائی اش ماحضر سهل الحصول را به سفره متکلف و مرصع پلوی کذایی ترجیح می دهم و خلاصه در کلبه ما رونق اگر نیست صفا هست. مصداق عینی ش هم همین مهمانی امشب، که منور و مزین شده به قدوم تو رفیق با معرفت. جز همین زنگ زورخانه ای که ، قسم به سیبیلم، تا به حال برای ورود هیچکس دیگه نواخته نشده چیز دیگه ای در پذیرائیم نیست که ویژه ش کنه که فرقش با بقیه روزها را به چشم بیاره. نه اینکه فرقش به چشم نیادها نه! به چشم میاد خوبم میاد ولی در اسباب سفره نیست، در حضور توئه. دمت گرم
این مقدمه اختصاص داره به وبلاگ و رفاقت.
وقتی آدمها احساس تنهایی می کنند، یعنی وقتی ،به هر دلیل، در روابطشون ناکام می مونند، یکی از دم دستی ترین و ساده ترین و کور ترین واکنشهایی که به این احساس نشون می دن تلاش برای پر کردن این خلاء با افزایش کمیت رابطه است. برای اینکار هم ،خب، یکی از سردستی ترین و در عین حال موثرترین کارها مهمانی دادنه. بعد وقتی تنهایی آدمها خیلی زیاد میشه و در نتیجه خیلی زیاد از راه حل سردستی ازدیاد رابطه استفاده می کنن و نتیجتاً خیلی زیاد از سردستی ترین روش افزودن رابطه یعنی مهمانی دادن، به یک جایی می رسند که دیگه فضاهای واقعی شون تکافوی نیازشون رو نمی کنه در این حال ممکنه ازشون عکس العملهای مختلفی ببینی، یکی از اونها کشیدن مهمانیها به فضای مجازیه، این کاریه که من کردم. شاید احمقانه به نظر برسه، اما جذابیتهای خودش رو داره. برای من یک جور مهمانی دادن در خانه آشره. البته با خشونت کمتر :).
بدنه این متن دو بند اصلی دارد که یکی در مورد وبلاگ و دیگری در مورد رفاقت است.
1- وبلاگ :

نمی دونم از کجاش بگم. بعضی وقتها فکر می کنم عمق معجزه تکنولوژیک ماجرا، که اتفاقاً در سهل و ممتنع بودنشه، تجربه ای رو که ما بواسطه این تکنولوژی داریم به مسخر گرفته و بعضی وقتها هم فکر می کنم معجزه آنچه که تجربه می کنیم، که از قضا این اعجاز هم اعجاز سهل ممتنع بودن است،وجه تکنولوژیک ماجرا را ریشخند می کند

2- رفاقت:

آدمها رو کارکردهایی می بینی که وجه نهادی هویت می دن، بعد آدمها رو نهادهایی می بینی که به کارکردها هویت می دن، بعدترش باز آدمها رو همون کارکرد ها می بینی که در کار هویت دادن به نهادها هستند و بعد از همه اینها یاد می گیری تجربه رفاقت فرصت تجربه مناقشه مرزی کارکرد و نهاده یا لااقل این موضوع یکی از مهم ترین وجوه این فرصته.

موخره:

پیش از این پست داشتم کم کم از دل و دماغ نوشتم می افتادم، اما حالا، احساس می کنم دوباره روی فرمم. این موخره رو به رسم تاویل (به آن معنای نخستینش، پیش از آنکه بابک احمقی آن را به عنوان معادل فارسی هرمنوتیک بکار ببرد) در باب وبلاگ و رفاقت می نویسم. فرم وب رو دوست دارم چون احساس می کنم مرزهای واضح تقسیم بندی های درختی را بواسطه جایگزینی با نمایش نسبت مفاهیم در بافت ذهنی کمرنگ می کند. فراتر از آن احساس می کنم این فرم سخت برازنده هر تجربه ای در باب مناقشه مرزهای شناختی است،هر تجربه ای مثل رفاقت مثل انسانیت.

۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه

نقطه ضعف

مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم
خبرش بگو که جانم بدهم به مژدگانی