۱۳۹۰ مرداد ۸, شنبه

پنجشنبه ششم مرداد 90


چند نکته جذاب در مورد قاسمی ( وزیر پیشنهادی نفت) و کلیت ماجرای انتخاب وزیر  بود که دیروز از قلمم افتاد. یکی اینکه بعضا شنیده شده احمدی نژاد  انتصاب علی آبادی به مدیرعاملی شرکت نفت رو شرط معرفی ش به عنوان وزیر قرار داده و او هم این شرط رو پذیرفته. رستمی در صحبتهایی که این طرف و اونطرف کرده وجود این شایعه رو تلویحا به رسمیت شناخته و تاکید کرده برای وزیر نفت شدن هیچ شرطی را نپذیرفته ام.
دفتر ارتباطات احمدی نژاد هم بیانیه داده و این شایعه رو که رستمی برای احمدی شرط و شروط گذاشته رد کرده و گفته روابط در دولت بسیار برادرانه است.
نشانه ها مغشوش تر از اون هستند که بشه از روشون قضاوتی کرد. ظاهرا برای اینکه بفهمیم کی داره ترتیب کی رو می ده باید تا بالا اومدن شکم مفعول صبر کنیم. در مورد این جنگ پنهان و نشانه های مغشوشش سع می کنم یک مطلب جداگانه بنویسم و همین جا بذارم.
یک نکته جالب دیگه در مورد قاسمی اینه که بواسطه فعالیت به عنوان فرمانده قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا اسمش در لیست تحریمهای بین المللی است. خودش البته گفته که جای نگرانی نیست و با هماهنگی مسئولین این مشکل به سادگی حل می شه.
دولت داره اجلاس مشاوران جوانش رو برگزار می کنه. این بندگان خدا که اول دوره احمدی نژاد قدرت گرفتند، شاخص ترین شان بذر پاش، و بعد به انحا مختلف تیت و پر شدند؛ به گمانم، از آنجا که سخت به کار انتخابات می آیند دوباره فعال شده اند و مورد توجه قرار گرفته اند.
قسمت بامزه این جلسه بر می گردد به هیئت یا دقیق تر بگویم هیئتهای اعزامی از استان فارس. مشاوران جوان رئیس جمهور در استانها در واقع مشاوران جوان استانداران هستند. استانداری فارس هم که استاندار جدیدش منسوب به «جریان انحرافی» است  و در همان اوان انتصابش که از قضا روزهای نخست داغ و درفش انحرافی ها بود، عرزشی ها در برابر استانداری تحصن کردند و به در استانداری قفل زدند تا نتواند وارد محل کار خود شود یک هیئتی از همین مشاوران جوان دارد. بعد استاندار قبلی هم که گویا عرزشی غیر انحرافی بوده یک گروه از مشاوران جوان داشته که باز هم گویا همان اراذل و اوباشی بودند که ورودی استانداری را مسدود کرده بودند. حالا، هیئتی متشکل از آن عزیزان هم، که استاندار جدید و به تبع آن هیئت مشاورانش را به رسمیت نمی شناسند به عنوان برابر نهاد هیئت مشاوران فعلی بلند شده اند آمده اند تهران که: آقا اصل جنس مائیم.
به طور خلاصه در این مملکت یک مشت مادر قحبه، در سطوح مختلف ،دارند بین خودشون مسابقه کی الدنگ تره؟ برگزار می کنند
آدم محوری همایش هم ظاهر هاشمی ثمره بوده که دامادش رئیس این دزدان بغداد محسوب می شود و البته شامه سیاسی بنده می گوید در حال قدرت گرفتن مجدد است. شخص هاشمی ثمره را عرض می کنم.
 خبر دیگر امروز اینکه دو نفر از کارکنان سایت خبری آینده بازداشت شده اند. از کلیت این سایتهای خبری ، که خودش شایسته تحلیل مفصل جداگانه است ،اگر بگذریم؛ این سایت آینده ، که گفته می شود به هاشمی نزدیک است، با شروع پروژه کیر زدن به انحرافیون شروع کرده با تند  و تیز تزین زبان ممکن تاختن به دولت. پیش از آن هم البته بی نصیب نمی گذاشت برادران را، اما، نکته جالب این است که فیلترش نمی کنند. در صورتی که نصف آن محتوا برای فیلتر کردن سایت که سهل است، جهت فیلتر کردن نویسندگانش از جهان هم، با استانداردهای جمهوری اسلامی کافی بود.ظاهرا در مراجع مربوطه حامیان گردن کلفتی دارند.اما ظاهرا مراجع نامربوطی هم پیدا شده اند که تصمیم گرفته اند حالا که نمی شود سایت را فیلتر کرد، گردانندگانش را فیلتر کنند. سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی هم خبر را با آب و تاب منتشر کرده و ضمن فحش دادن به سایت برای برادران هورا کشیده.
یعنی وضعیت رسما به جایی رسیده که نه فقط هر کدامشان هر کاری دلشان می خواهد با مردم می کنند، که در این موضع هم نمی توانند با هم متحد و هماهنگ بمانند و عملا به جان هم افتاده اند.این نشانه ها را اگر از منظر ساختشناسی نظام سیاسی نگاه کنی اصلا از آنها بوی خوبی نمی آید.
 از اخبار مهم دیگر این روزها ادامه گلوله باران کردستان عراق به دست نیروهای نظامی ایران است که بنا به ادعای ایران برای مقابله با گروه های جدایی طلب کرد انجام می شود.وزیر امور خارجه عراق اعتراض ملایمی به این رفتار کرده ولی به نظر نمی رسد هیچیک از طرفین عظمی برای ایجاد تغییر در این وضعیت داشته باشند. من البته با اینکه دهن جدایی طلبها را سرویس کنند موافقم، اما، اینها اولا هیچ  اصلی و هیچ خط قرمزی را در جنگیدن محترم نمی شمارند و رعایت نمی کنند. ثانیا در کردستان دارند به سلفی های تندروی دیوانه پر و بال می دهند که همین ها روزی بلای جان مملکت خواهند شد و ثالثا و از همه مهم تر، خودشان طوری رفتار می کنند که مصداق بنزین ریختن بر آتش جدایی طلبی در آن منطقه است.
امروز متنی را دیدم که منتشر کننده ادعا کرده بودذ از نوار جلسه محرمانه خامنه ای با نمایندگان مجلس، همان زمان که خامنه ای به هو کردن احمدی نژاد توسط نمایندگان اعتراض کرد، پیاده شده. غیر واقعی به نظر نمی رسد و از دیدن تصویر برهنه خایه مالی ها که جگر آدم را می سوزاند اگر بگذریم، چشمگیر ترین نکته اش این بود که انگار آتش طیفی از بنیادگرایان، برای برخورد با جران انحرافی از خود خامنه ای تند تر است.
خبر دیگر اینکه کره شمالی در سالگرد آتش بس دو کره ظاهرا خواستار دائمی شدن صلح با کره جنوبی و ایالات متحده شده است و این امر را پیش شرط خلع سلاح هسته ای دانسته. نظر شخصی من این است که توبه گرگهایی که در این عمق و وسعت به مردم خود ظلم می کنند و کشورشان را به صورت سیستماتیک بر خلاف جهت جریان توسعه عمومی جهان اداره می کنند صرفا مرگ است و این جانوران تنش آفرینی بین المللی و نقض حقوق بشر در کشور خود را به صورت سیستماتیک و به عنوان مکمل ناگزیر ظلمی که حاکم ساخته اند و شکافی که بین کشورشان و جریان طبیعی توسعه لیبرالیسم در جهان ایجاد کرده اند مرتکب می شوند. اگر روزی هم تقاضای صلح می کنند، روزی است که فکر می کنند آرامش نسبی به تثبیت نظام جائرانه و امکان ادامه مقاومت احمقانه شان در برابر بقیه جهان کمک می کند و اتفاقا به نظرم همین روزها بیشتر از هر وقت دیگر باید به آنها فشار آورد
نکته عجیب در حیات بین المللی این ملکت نکبت(کره شمالی) حمایتی است که چین از سر مادرقحبگی از آنها می کند. همان چینی که توان اقتصادی اش امروز در ردیف برترین قدرتهای لیبرال جهان است و به عنوان عضو تازه وارد کلوب  ابرقدرتها ضمن ادامه بد مستی به سبک کشورهای غیر مسئول هر روز با قر و غمزه و مادرقحبگی طلب امتیاز تازه ای می کند و در گرفتن بسیاری از آنها هم موفق می شود.امیدوارم روزی ثابت شود که امثال من که فکر می کردند باید با چین جنگید و آن را تحت فشار گذاشت تا حسن نیت خود را نسبت به جریان توسعه لیبرالیسم در جهان عملا اثبات کند اشتباه بوده و توسعه اقتصادی این کشور در نهایت منجر به توسعه مدنی،سیاسی،فرهنگی و همگام شدن چین با جریان جهانی لیبرالیسم خواهد شد.
با خودم عهد کرده بودم روزمره های انحطاط مملکت را که این روزها به جای جوک استفاده می شود در این یادداشتها نیاورم، اما حقیقتا این قلم غیر قابل صرف نظر کردن بود: ضرغامی ، رئیس صدا سیما، رفته در جمع مدیران آموزش و پرورش به سخنرانی کردن. طبیعتا بخش مهمی هم به تهاجم فرهنگی اختصاص داشته. آنجا گفته که بعضی معتقدند که ماهواره خر دجال است و خود دجال هم مخفف دیجیتال است. خواستم بگویم در چه مملکتی زندگی می کنیم.
برای من، این روزها روزهای سخت تصمیم گیری است. شاید برای اولین بار بعد از کودتاست که اینقدر «خودم» شده ام و دنیا را از چشم خودم می بینم و برای زندگی ام از منظر خودم تصمیم می گیرم. همچنان عمام را دعا کنید لطفا

۱۳۹۰ مرداد ۵, چهارشنبه

چهارشنبه پنجم مرداد 90


دوباره، بعد از یک غیبت کبری شروع کرده ام به نوشتن وقایع روزانه. طبیعتا این روزهای اول قدری بیشتر و با دامنه وسیع تر می نویسم تا بعضی اخبار مهم را که در همسایگی این آغاز دوباره قرار دارد را هم اینجا ثبت و ضبط کنیم.
مهم ترین تحول سیاسی ایران از زمان قطع یادداشتهای روزانه من تا امروز فکر می کنم سرباز کردن شکاف بین خامنه ای و احمدی نژاد، یا به بیان دقیق تر، کشیده شدن حدیث اختلافات و چند اصطکاک جدی به عرصه عمومی بوده است.
اینکه در ابتدا تعبیر سرباز کردن را استفاده کردم، اشاره به سریال برخوردهایی بود که شاخص ترین هایشان، مشکلات منتهی به عزل متکی، برداشتن مظاهری از ریاست بانک مرکزی پس از نوشتن آن نامه تاریخی به خامنه ای و جنجال بر سر معاون اول شدن یا نشدن مشایی بود.
جدی ترین بروز اختلافات خامنه ای و احمدی نژاد قهر ده روزه احمدی نژاد در واکنش به حفظ  تحمیلی حیدر مصلحی در پست وزارت اطلاعات بود.
قهر و غیبت احمدی نژاد موضع گیری تند بسیاری از چهره های شاخص و سرشناس بنیادگرایان را در پی داشت و آغاز تعقیب و آزار طیف وسیعی از اطرافیان و نزدیکان احمدی نژاد بود که در ادبیات سیاسی بنیادگرایان «جریان انحرافی» خوانده می شدند
تصریح و تلویح آنچه بنیادگرایان در مورد نگرانی از فعالیتهای جریان انحرافی، بویژه در مورد انتخابات مجلس، می گفتند به زعم بسیاری منجمله من تعبیر شطحیاتی بود که در ابتدای سال در مورد فتنه جدید و فتنه نود می گفتند
بسیاری از اخبار مهم سیاسی این روزهای ایران، اگر نه تمام آنها، هم به نوعی به همین موضوع مربوط است. از جمله اینکه چند روز پیش، تابش، از اعضای اقلیت اصلاح طلب مجلس و خواهرزاده ممد خاتمی،لیستی از اصلاح طلبان پیشنهاد کرده بود که شاخص ترین فرد سیاسی آن محسن هاشمی بود.
این لیست که در وبسایتهای بنیادگرایان هم انعکاس چشمگیری داشت، ظاهرا بدون هماهنگی های لازم، حتی با افراد لیست، منتشر شده بود. محسن هاشمی به انتشار این لیست واکنش نشان داد و آن را توطئه بنیادگرایان دانست و به طعنه گفت امیدواریم کسانی که به جای ما کاندید شدند و به جای ما ائتلاف کرده اند لطف را همینجا متوقف کنند و به جای ما رای ندهند. در بین فعالان جنبش هم ای رویکرد که این ماجرا توطئه کودتاگران است بسیار شایع بود؛ اما ، من ندیدم خود تابش جفنگیاتش را تکذیب کرده باشد. هر چه نباشد حلال زاده به دایی می رود. گرچه در مقدم این حکم شک کردن رواست.
از اخبار مهم دیگر این حوزه بیانیه مقدماتی جنبش سبز در مورد انتخابات است که از سر نپختگی و تنبلی فکری تنظیم شده. حرفها همان رنگ و بوی کسشرهای خاتمی را دارد. طرح چند پیش شرط تخمی برای شرکت در انتخابات و گرفتن موضعی که نه کارکرد تحریم را دارد و نه اثر شرکت را. نمی خواهم بگویم که هیچ خارکسدگی ای در این ماجرا وجود ندارد. حتما هستند کسانی که رسما خط و ربطشان را از جبهه کودتا می گیرند؛ اما، احمقها و تنبلها در اکثریت مطلقند و بیشترین تاثیر را دارند.
یکی دیگر از اخبار مهم این روزها تشکیل شورای حل اختلاف بین قواست. بعضی ها این شورا را با شورایی که خمینی برای حل اختلاف بین بنی صدر و رفسنجانی و بهشتی تشکیل داد مقایسه می کنند و برخی آن را «شورای رهبری» می دانند
امروز احمدی نژاد، بنا به اخبار تلویزیون، خود را تسلیم آرای  این شورا دانست، به متن اصلی سخنانش دسترسی نداشتم؛ اما، صادق لاریجانی از تشکیل آن استقبال سردی کرد. این یک قلم را با گوشهای خودم شنیدم
نوع حکمی که خامنه ای برای اعضای این شورا صادر کرده جوری است که فکر می کنی این شورا قرار است یک نهاد جدید در مملکت باشد. این خلق روزانه نهادها در مملکت برای مهار بحران و آشفتگی هایی هر روز نهادهای قبلی را می بلعند؛ مرا یاد آن جوکی می اندازد که طرف سوار اسب بدون زینی شده بود که از روی آن سر می خورد و فریاد می زد « این اسب تمام شد؛ لطفا یک اسب دیگر به من بدهید»
از اخبار مهم دیگر امروز معرفی شدن رستم قاسمی به عنوان وزیر نفت پیشنهادی احمدی نژاد است. قاسمی فرمانده قرارگاه خاتم الانبیاست و گویا با شرط و شروط فراوان و از موضع بالا این موقعیت را پذیرفته است. نمی دانم این معرفی را باید رشوه احمدی نژاد به خامنه ای دانست یا به پاسداران قدرتمندی که پشت صحنه قدرت کودتا را می گردانند. این البته با این فرض است که بین این دو زاویه و اختلافهایی وجود دارد. به نظر من دارد.
دو، سه روز است ریتم کنترل و فرمان به کارمندانم را قدری سریعتر کرده ام، به نظرم می آید اینطوری خیلی بیشتر کار می کنند. این کار البته از من هم وقت و انرژی و از همه مهم تر اعصاب قابل توجهی مصرف می کند. به این فکر می کنم که با چه تمهیدی می توان این ریتم سریع و حساسیت نسبت به کار و برخورد مسئولانه را در آنها درونی کرد یا لااقل به شکل موثری به عنوان یک مسئولیت به فرد دیگری در سازمان واگذار کرد.
 وقتی نوشتن این یادداشتها را شروع کردم؛ بازخوردهای بسیار امیدوار کننده ای گرفتم.علاوه بر تنبلی جبلی، یکی از چیزهایی که در ادامه دادن روند این یادداشتها را مختل کرد این بود که سر و شکل آنها و جایشان در برنامه روزانه آنطور که می خواستم پخته و جا افتاده نشد. امیدوارم اینبار همه چیز بهتر پیش بره. عمام را دعا کنید.