۱۳۹۰ مرداد ۵, چهارشنبه

چهارشنبه پنجم مرداد 90


دوباره، بعد از یک غیبت کبری شروع کرده ام به نوشتن وقایع روزانه. طبیعتا این روزهای اول قدری بیشتر و با دامنه وسیع تر می نویسم تا بعضی اخبار مهم را که در همسایگی این آغاز دوباره قرار دارد را هم اینجا ثبت و ضبط کنیم.
مهم ترین تحول سیاسی ایران از زمان قطع یادداشتهای روزانه من تا امروز فکر می کنم سرباز کردن شکاف بین خامنه ای و احمدی نژاد، یا به بیان دقیق تر، کشیده شدن حدیث اختلافات و چند اصطکاک جدی به عرصه عمومی بوده است.
اینکه در ابتدا تعبیر سرباز کردن را استفاده کردم، اشاره به سریال برخوردهایی بود که شاخص ترین هایشان، مشکلات منتهی به عزل متکی، برداشتن مظاهری از ریاست بانک مرکزی پس از نوشتن آن نامه تاریخی به خامنه ای و جنجال بر سر معاون اول شدن یا نشدن مشایی بود.
جدی ترین بروز اختلافات خامنه ای و احمدی نژاد قهر ده روزه احمدی نژاد در واکنش به حفظ  تحمیلی حیدر مصلحی در پست وزارت اطلاعات بود.
قهر و غیبت احمدی نژاد موضع گیری تند بسیاری از چهره های شاخص و سرشناس بنیادگرایان را در پی داشت و آغاز تعقیب و آزار طیف وسیعی از اطرافیان و نزدیکان احمدی نژاد بود که در ادبیات سیاسی بنیادگرایان «جریان انحرافی» خوانده می شدند
تصریح و تلویح آنچه بنیادگرایان در مورد نگرانی از فعالیتهای جریان انحرافی، بویژه در مورد انتخابات مجلس، می گفتند به زعم بسیاری منجمله من تعبیر شطحیاتی بود که در ابتدای سال در مورد فتنه جدید و فتنه نود می گفتند
بسیاری از اخبار مهم سیاسی این روزهای ایران، اگر نه تمام آنها، هم به نوعی به همین موضوع مربوط است. از جمله اینکه چند روز پیش، تابش، از اعضای اقلیت اصلاح طلب مجلس و خواهرزاده ممد خاتمی،لیستی از اصلاح طلبان پیشنهاد کرده بود که شاخص ترین فرد سیاسی آن محسن هاشمی بود.
این لیست که در وبسایتهای بنیادگرایان هم انعکاس چشمگیری داشت، ظاهرا بدون هماهنگی های لازم، حتی با افراد لیست، منتشر شده بود. محسن هاشمی به انتشار این لیست واکنش نشان داد و آن را توطئه بنیادگرایان دانست و به طعنه گفت امیدواریم کسانی که به جای ما کاندید شدند و به جای ما ائتلاف کرده اند لطف را همینجا متوقف کنند و به جای ما رای ندهند. در بین فعالان جنبش هم ای رویکرد که این ماجرا توطئه کودتاگران است بسیار شایع بود؛ اما ، من ندیدم خود تابش جفنگیاتش را تکذیب کرده باشد. هر چه نباشد حلال زاده به دایی می رود. گرچه در مقدم این حکم شک کردن رواست.
از اخبار مهم دیگر این حوزه بیانیه مقدماتی جنبش سبز در مورد انتخابات است که از سر نپختگی و تنبلی فکری تنظیم شده. حرفها همان رنگ و بوی کسشرهای خاتمی را دارد. طرح چند پیش شرط تخمی برای شرکت در انتخابات و گرفتن موضعی که نه کارکرد تحریم را دارد و نه اثر شرکت را. نمی خواهم بگویم که هیچ خارکسدگی ای در این ماجرا وجود ندارد. حتما هستند کسانی که رسما خط و ربطشان را از جبهه کودتا می گیرند؛ اما، احمقها و تنبلها در اکثریت مطلقند و بیشترین تاثیر را دارند.
یکی دیگر از اخبار مهم این روزها تشکیل شورای حل اختلاف بین قواست. بعضی ها این شورا را با شورایی که خمینی برای حل اختلاف بین بنی صدر و رفسنجانی و بهشتی تشکیل داد مقایسه می کنند و برخی آن را «شورای رهبری» می دانند
امروز احمدی نژاد، بنا به اخبار تلویزیون، خود را تسلیم آرای  این شورا دانست، به متن اصلی سخنانش دسترسی نداشتم؛ اما، صادق لاریجانی از تشکیل آن استقبال سردی کرد. این یک قلم را با گوشهای خودم شنیدم
نوع حکمی که خامنه ای برای اعضای این شورا صادر کرده جوری است که فکر می کنی این شورا قرار است یک نهاد جدید در مملکت باشد. این خلق روزانه نهادها در مملکت برای مهار بحران و آشفتگی هایی هر روز نهادهای قبلی را می بلعند؛ مرا یاد آن جوکی می اندازد که طرف سوار اسب بدون زینی شده بود که از روی آن سر می خورد و فریاد می زد « این اسب تمام شد؛ لطفا یک اسب دیگر به من بدهید»
از اخبار مهم دیگر امروز معرفی شدن رستم قاسمی به عنوان وزیر نفت پیشنهادی احمدی نژاد است. قاسمی فرمانده قرارگاه خاتم الانبیاست و گویا با شرط و شروط فراوان و از موضع بالا این موقعیت را پذیرفته است. نمی دانم این معرفی را باید رشوه احمدی نژاد به خامنه ای دانست یا به پاسداران قدرتمندی که پشت صحنه قدرت کودتا را می گردانند. این البته با این فرض است که بین این دو زاویه و اختلافهایی وجود دارد. به نظر من دارد.
دو، سه روز است ریتم کنترل و فرمان به کارمندانم را قدری سریعتر کرده ام، به نظرم می آید اینطوری خیلی بیشتر کار می کنند. این کار البته از من هم وقت و انرژی و از همه مهم تر اعصاب قابل توجهی مصرف می کند. به این فکر می کنم که با چه تمهیدی می توان این ریتم سریع و حساسیت نسبت به کار و برخورد مسئولانه را در آنها درونی کرد یا لااقل به شکل موثری به عنوان یک مسئولیت به فرد دیگری در سازمان واگذار کرد.
 وقتی نوشتن این یادداشتها را شروع کردم؛ بازخوردهای بسیار امیدوار کننده ای گرفتم.علاوه بر تنبلی جبلی، یکی از چیزهایی که در ادامه دادن روند این یادداشتها را مختل کرد این بود که سر و شکل آنها و جایشان در برنامه روزانه آنطور که می خواستم پخته و جا افتاده نشد. امیدوارم اینبار همه چیز بهتر پیش بره. عمام را دعا کنید.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر