۱۳۹۱ بهمن ۱۸, چهارشنبه

بره و هیولا

نیروی شر و تاریکی بنا به ماهیت خود تمامیت خواه است.اگر از حد معینی نزدیک تر شوی تو را برده یا مرده می خواهد.درست بر خلاف خیر و روشنایی در ذات خود متکثر و منتشر است. اگر نزدیک شوی, در حالی که تن به بردگی نداده ای, به جنگ خواندیش و اگر به اتکای نیروهای بیرونی چنین کردی باید بدانی تاریکی به ندرت با دنیای بیرون سازش استراتژیک می کند و قدرت در برابر نیروی شر, یعنی چیزی که او را در کوتاه مدت وادار به واکنش کند
پ.ن1: پندی به خودم بود بیشتر
پ.ن2: عنوان پست نام یکی از فصلهای کتاب ماجراهای یک مشاهده گر, اثر پیتر دراکر است.

بدون اون برتا, احساس می کنم لختم

یکی از چیزهایی که من در باند جدید می پسندم, اینه که بیشتر لاس می زنه و کمتر می کنه

بهیموت

به نظرم این بهترین تعبیریه که در اتحادیه ابلهان از ایگنیشس شده. این تعبیر فقط یکبار و موقع استخدام در شلوار لوی (ظاهرا در ذهن گونزالو) به کار می ره ولی بهتر از هر چیز دیگه ای موقعیت ایگنیشس رو در کتاب نشون می ده. فورتونا به کمک این گربه ابلیس, چرخ رو برای همه شخصیتهای داستان می چرخونه. آدمهای عاقل و بالغی که زندگیشون رو به اختیار و با عقل سلیم اداره می کنن.

۱۳۹۱ بهمن ۱۲, پنجشنبه

پنجشنبه 12 بهمن ماه هزار و سیصد و نود و یک


لیست چیزهایی که امروز می خواستم اینجا ثبت کنم خیلی طولانی تر از روزهای پیش است؛ اما، ظاهرا پیش و بیش از همه میمون از فضا برگشته است که توجه مردم و رسانه ها را جلب کرده. توانایی بار به خارج از جو از آن جهت توجه دنیا را به خود جلب کرده که مقدمه ای برای ساخت موشکهای قاره پیماست.اینکه سرمایه گذاری بر توسعه چنین بخشهایی از فناوری و دانش مهندسی چه تاثیری بر اکوسیستم اقتصاد و فناوری کشور دارد موضوع جداگانه ای است که مطمئن نیستم بخواهم مستقیما به آن بپردازم ولی در قالب نوشته های دیگر گریزهایی به آن خواهم زد. به نظرم سرمایه گذاری در این حوزه بر تعادل راهبردی قوا در جهان و منطقه هم تاثیر قابل توجهی ندارد. با در نظر گرفتن توان و عملکرد سپرهای دفاع ضد موشکی فعلی، آنقدر که توسعه فناوری ساخت موشک های کوتاه برد و میانبرد (بویژه سوخت جامد) و تلاش برای به اشتراک گذاشتن دانش فنی آن با «متحدان ناآرام» ما می تواند منطقه و دنیا را تحت تاثیر قرار دهد؛ توسعه فناوری به سمت ساخت موشکهای بالستیک قاره پیما نمی تواند. به نظرم مصرف این سرمایه گذاری ها بیشتر در حوزه تبلیغات و آن هم با تمرکز بر داخل کشور است. به طور مشخص در حوزه سیاست خارجی این مانورها بیشتر از آنکه منتقل کننده پیام راهبردی قابل اعتنایی به طرف دیگر در مذاکره (هسته ای) باشد، که البته تا حدودی هست؛ دست رادیکال هایشان را برای تشدید فشارها باز می کند و این البته شاید همان چیزی است که عده ای از بازیگران عرصه سیاست طالب آن هستند. در حوزه داخلی هم ارزیابی اولیه من این است که فشارهای اقتصادی و معیشتی شدیدتر از آن و پشتیبانی نهادهای اجتماعی و فرهنگی و البته دستگاه پروپاگاندا ضعیف تر از ان است که با این روش ها بتوان سرمایه اجتماعی و مشروعیت خرید. دوستان مون کلا قدری اولد فشن هستند و به روش توسعه چین در 6 دهه پش یا خرید ممشروعیت سیاسی برخی کشور ها در 7 دهه پیش علاقه ای استثنایی دارند؛ من هم البته استثنائاً با همین استایل اولدفشن مشکل دارم؛ وگرنه، من خودم عاشق اولدفشنم.
مقامات دولت اسرائیل هم در اظهاراتی که بر خلاف رویه سالهای اخیر ، نسبت به دولت آمریکا، آشتی جویانه بوده خود را همراه و هماهنگ سیاستهای آمریکا برای استفاده از گزینه های قهری جهت متوقف کردن برنامه هسته ای ایران نشان داده اند و در عین حال آمریکا را تشویق به افزایش تهدیدهای نظامی در این حوزه کرده اند. انتخاب مجدد نتانیاهو می تونه موقعیت ایران را تضعیف و شانس برخورد نظامی با برنامه هسته ای را به شدت تقویت کتد.
در آنسوی ماجرا ظاهرا ایران قصد داره تا با اشکال تراشی ( در مورد محل برگزاری و ...) زمان برگزاری دور بعدی مذاکرات رو به تعویق بندازه شاید چون اولا شانس زیادی برای کاهش تحریم ها با تسریع مذاکره نمی بینند. ثانیا چون مذاکره رو شکست خورده می دونن فکر می کنن تعویق این شکست به معنی تعویق موج جدیدی از تحریم هاست ( به نظرم غرب اگر می خواد از ترکیب مذاکره و تحریم نتیجه بگیره باید یک جدول زمان بندی برای توسعه تحریم ها مستقل از روند مذاکرات و تنها مبتنی بر یک آستانه عمل جدی از سوی ایران داشته باشه. این مسئله از اون جهت اهیمت مضاعف داره که احتمال می دم با توجه به شرایط این بار طرف ایرانی بر مسئله رفع تحریم ها تمرکز خیلی بیشتری داشته باشه.البته تامین مشروعیت برای این عمل بسیار بسیار دشواره و البته شانس استفاده از شکافهای داخل ایران رو هم بسیار کم می کنه. ارزیابی من البته اینه که فقره اخیر با توجه به شرایط ایران اهمیت چندانی نداره.این ماجرا ادبیات موضوع جالبی داره که بعدا مفصل در موردش می نویسم. اون چیزی که الان به نظر می رسه اینه که در حال حاضر غرب به حفظ رشته مذاکرات بیشتر علاقه نشون می ده تا ایران به این نشان که دور قبل تیم ایرانی تهدید خیلی جدی به ترک میز مذاکره کرده بود و بخش زیادی از زمان مذاکره صرف تنظیم بیانیه مطبوعاتی طرف ایرانی شد). یک ملاحظاتی هم در مورد ارتباط این ماجرا به انتخابات در ایران و اسرائیل و شرایط منطقه هست که به اونهم بعدا مفصلا می پردازم. متکی، وزیر امورخارجه سابق ایران هم از رویه دیپلماتیک دولت در موضوع هسته ای به شدت انتقاد کرده. برکناری مفتضح متکی ظاهرا عمیقا تحت تاثیر این بوده که احمدی اون رو کاملا مطیع خودش نمی دیده و برداشتش این بوده که حضور متکی در این پست اختیارات و تحرکات خودش در حوزه سیاست خارجی رو به نفع بالادستی ها محدود می کنه. در این موضوع هم نکاتی هست که جای تامل بیشتر داره.
لاریجانی هم مصوبه دولت برای نصب مرتضوی از سوی معاون رئیس جمهور به سمت سرپرست سازمان تامین اجتماعی رو غیر قانونی خوانده. فکر نمی کنم احمدی به این سادگی ها کوتاه بیاد (اگر می خواست کوتاه بیاد شروع نمی کرد) یک جنبه ماجرا اینه که این روزها دسترسی به منابع مالی برای دولت خیلی مهم شده. دوستی می گفت آدم قاعدتا نزدیک انتخابات باید دنبال رای باشه، نه پول؛ ولی من فکر می کنم در شرایطی که ما هستیم ارتباط رای و پول (لااقل برای دولت) خیلی مستقیم شده.
خبرهایی هست در این مورد که هاشمی به طور ضمنی برای حضور در انتخابات اعلام آمادگی کرده. حتی بعضی تحلیل ها می گن بازداشتهای اخیر روزنامه نگارها با مسئله احتمال بازگشت هاشمی ارتباط داره.حضور هاشمی البته می تونه جبهه اپوزیسیون رو هم در مورد شرکت کردن یا نکردن در انتخابات دچار شکاف کنه. این احتمال مطرح شده که روحانی هم ، به عنوان گزینه بینابینی، که هم حمایت مجموعه ای از طیفهای نزدیک به هاشمی و هم حمایت بخش های از اصولگراها رو داره حضور پیدا کنه. جبهه پایداری هم گفته بعد از ائتلاف حداد عادل با ولایتی و قالیباف اون رو از لیست کاندیداهای احتمالی ش حذف کرده. گویا الان به گزینه هایی مثل لنکرانی(هلو)،فتاح(وزیر نیروی دولت اول احمدی) و جلیلی فکر می کنند. به نظر من در نگاه اول شانس سه گانه حداد،ولایتی،قالیباف از بقیه بیشتره.
حسن حبیبی هم فوت شد. حبیبی از نویسندگان پیش نویس قانون اساسی، معاون اول هاشمی و معاون اول دور اول خاتمی بود. گل آقا همیشه برای شوخی با هاشمی (که کاریکاتورش طبیعتا قابل چاپ نبود) از پروکسی حبیبی استفاده می کرد. به نظرم این جدی ترین نقش حبیبی در سیاست ایران بود.
تق بهار عربی هم دراومد الحمدالله. در مصر پیمانی بین موافقان و مخالفان دولت برای پرهیز از خشونت امضا شده که در چشم من چیدن میز برای موافقان دولت، به مثابه مقدمه ای برای خوردن مخالفان (بویژه سکولار) است. اصولا واضح بود که البرادعی الدنگ شانسی نداره که از پس این جونورها بر بیاد. سازمان دیده بان حقوق بشر هم به اینکه تق بهار عربی دراومده و راه برای حضور دولتهای ناقض حقوق بشر بازه اذعان کرده. این ابله ها کی می خوان واقعیتهای ساده و بنیادی مربوط به کشورهای جهان سوم رو یاد بگیرن من  نمی دونم.
امروز رفتم بازار بزرگ رو گشتم. جای خفنیه. باز هم می رم اگه عمری باشه. دوست داشتم می شد اونجا یک پاتوقی جور کرد.نهار هم در شمشیری چلوکباب سلطانی زدم. خیلی نزیدک به کانسپت اولیه چلوکباب و یکی از بهترین کباب برگ هایی بود که من در عمرم خورده بودم. تنها نکته قابل تاسف حذف زرده تخم مرغ از مخلفات چلوکبابه.
از این یادداشتهای روزانه خیلی ناراضی ام. احتیاج به بازنگری اساسی داره.

۱۳۹۱ بهمن ۱۱, چهارشنبه

لینکلن/ در ستایش سیاست به مثابه امر انضمامی


گره اصلی داستان و موتور محرکه ای که آن را پیش می برد؛ تلاش سخت برای تصویب متمم سیزدهم قانون اساسی آمریکا جهت  لغو برده داری و موفقیت میلی متری آن است. به نظرم خیلی جذابه نگاه کردن به جنبه های انضمامی استقرار یک اصل در یکی از برترین دموکراسی های جهان. اصلی که امروز در چشم ما زرنوشته و آسمان کوب و غیر قابل بحث است. اما جذاب تر اینه که این گره و موتور یک ابزار و ملاحظه صرفا تکنیکی برای پیشبرد داستان و فروختن چیره دستی های نویسنده در خلق شخصیت ها و برخوردها و لحظه ها نیست. این گره خود بخش مهمی از پیام داستان است و به نظرم به این اعتبار و از این منظر داستان گویی فیلم لینکلن یک کار هنری جدی است ( یک پدیده فرمال و تکنیکی به سطح امری قابل تامل وجدان انسانی و حس زیبایی شناسی برکشیده شده است).
تمرکز داستان بر عمق شخصیت لینکلن و چالش هایش چندان زیاد نیست و اگر ، مثل من، با این نگاه به تماشای فیلم بنشینید مایوس خواهید شد. در عوض فیلم چهل تکه چشم نوازی از داستانهای کوتاه در مورد شخصیتهای مختلف است و نگاه این شخصیتها به لینکلن و حوادث جنگ داخلی و الغای برده داری به زیبایی با این داستانهای کوتاه در آمیخته تا شیرازه پیوندشان در قالب فیلم شود.
پ.ن1:لینکلن عادت به نقل داستانهای کوتاه و نغز در مناسبات های گوناگون ( حتی شرایط خطیر) داشته و از این منظر روش فیلم در قصه گویی بی شباهت به مشی و منش لینکلن نیست.
پ.ن2: به نظرم جای داستانهای کوتاهی از جنوب و البته حکایتهایی از مخالفان الغای بردگی در اتحاد شمال خالی بود

چهارشنبه 11 بهمن ماه هزار و سیصد و نود و یک


وزارت اطلاعات در مورد بازداشتهای اخیر روزنامه نگارها بیانیه صادر کرده. فکر می کنم این معنی رو می ده که حول این موضوع ، یعنی ارتباط شعار انتخابات آزاد و طرح دشمن، مانورهای سنگین تری خواهند داد. خودشون هم البته در بیانیه گفته اند که احتمالا بازداشتهای بیشتری در راهه. حدس من اینه که پخش مستندهای تلویزیونی هم همچنین. صدای آمریکا گفته این بازداشتها در قرارگاه عمار طراحی و اجرا شده. خود این قرارگاه عمار هم از اون پدیده هایی است که ارزش نوشتن مستقل و مفصل داره و اگه عمری باشه حتما این کار رو خواهم کرد. فعلا هم که لولوی دشمن بی بی سی است. طبیعیه که وقتی به نظر میاد حریف در آستانه برگزاری یک مانور سنگینه در این جبهه، عموما با هدف گرا ندادن به حریف و البته ایجاد فرصت برای استفاده از شرایط غیر تعادلی اون، یک سکون تاکتیکی مستولی بشه. البته این هم خودش برای برادران استفاده هایی داره. مثلا با القای اینکه قصد انجام یک حرکت بزرگ و سنگین داریم و در نتیجه ترغیب طرف مقابل به سکون، مومنتم گسترش شعار انتخابات آزاد رو بگیرن، ولی مقدمات انجام مانور رو، بر خلاف اختلاس اخیر، هی کش بدن. همونطور که دیروز هم نوشتم نظام علامتدهی جنش سبز هم خیلی متمرکز و البته در طرف دیگه به تبع اون خیلی توده ای است. یک بخشی از ماجرا هم بر می گرده به ضعف عمومی همه ما در درک تکنیکی از مقوله انتقال پیام. فکر می کنم بهبود درک ما از جنبه های تکنیکی انتقال پیامهای اجتماعی که یک مهارت ضروری اجتماعی و حتی حرفه ای و تجاری است؛ شروع مناسبی برای اصلاح نظام علامتدهی طبقه متوسط در ایران باشه.
دلار هم در بازار آزاد به سلامتی داره به چهار هزار تومان نزدیک می شه.زمزمه هایی هم هست گویا که دولت سال آینده می خواد بره سراغ بودجه مالیات محور رو محقق کنه. به زبان لری یعنی می خواد پوست هر کسی رو که در بخش رسمی و شفاف اقتصا فعالیت می کنه بکنه. یک یادداشت کوتاهی نوشتم در این مورد، به سفارش یک دوست نازنین، که شاید به خودش ندم که منتشرش کنه ولی به احتمال زیاد اینجا می ذارمش. این روزها من خیلی ملنگم و مدام در حال کس کلک بازی؛ اینه که این یادداشتها اینقدر رقیق شده. دوست دارم در این وضعیت تغییری ایجاد کنم.غم نان و کون گشاد البته اگر بگذارند.
راستی تا یادم نرفته این رو هم اضافه کنمف به جهت ثبت، که این شعاری که احمدی توی مجلس داده در باب قالی و حصیر و اینها گویا بخشی از یک ترانه معین بوده. خیلی باحاله به نظرم.

۱۳۹۱ بهمن ۱۰, سه‌شنبه

سه شنبه 10 بهمن ماه هزار و سیصد و نود و یک


9 روزه که اینجا چیزی منتشر نکردم. راستش اصولا چیز زیادی ننوشتم که بخوام منتشر کنم. ملاحظاتی هم البته وجود داشت. در روزهای اخیر تعداد زیادی از روزنامه نگارها ( نقل قول غالب 12 نفر) بازداشت شدند. وزارت ارشاد بیانیه داده که جرائم بازداشت شدگان مطبوعاتی نبوده. یکی از رسانه های محافظه کار ( فارس به گمانم) گفته که این بازداشتها در ارتباط مدرسه روزنامه نگاری بی بی سی بوده. به نظرم بخشی از ماجرا هم مربوط به نزدیک شدن زمان انتخابات است. روزنامه نگارها در ایران امروز تا حد زیادی همان فعالان اجتماعی یا به عبارت دیگر راهبران فعالیت های اجتماعی از طریق انتشار سیگنال ( به خصوص در فضای رسانه های غیر رسمی) هستند. زمانبندی بازداشتها به نظرم مناسب بوده واقعا، نه اونقدر از انتخابات دوره که اثری رو که باید در تضعیف نظام سیگنالینگ غیر رسمی نذاره و نه اونقدر نزدیکه که سایه اش بر سر انتخابات سنگینی کنه. الان که این یادداشت رو می نویسم تعدادی از بازداشت شده ها آزاد شدند خوشبختانه. بنا به اخبار موجود یکی از اصلی ترین محور سوالات طرح شده (انگار که امتحانه) سخنان رهبر در 19 دی درباره آزادی انتخابات بوده. یک بخش از این پدیده که خبرنگاران در ایران تبدیل به نوک پیکان کازارهای سیاسی و اجتماعی شده اند؛ خوب به طور طبیعی وابسته به حرفه آنهاست که شبکه سازی و تنظیم و انتشار محتوا، محور و جوهر آن است. بخشی از ماجرا به رسانه زدگی در جهان سوم بر می گرده و بخشی هم البته ریشه در پدیده بهار مطبوعات اصلاحات داره. این دو پدیده اخیر خودشان البته حکایتهای مفصلی هستند که ارزش پستهای مستقل و جداگانه دارند. اما به هر حال این تمرکز نظام سیگنالینگ همیشه جنبش های اجتماعی و سیاسی در ایران را به شکل های گوناگون آسیب پذیر کرده و باید فکری به حال آن و مهندسی مجدد نظام علامتدهی طبقه متوسط کرد. یک نکته بسیار ناراحت کننده در مورد بازداشتهای اخیر حضور افرادی در لیست بازداشتی هاست که در مجلات روشنفکری و نسبتا وزین( و نه رسانه های صرفا خبری) فعالیت می کردند. امیدوارم این بازداشتها مقدمه تعطیلی این نشریات نباشد.
یکی از اتفاقات جالب روزهای گذشته هم این بود که دولت با تغییر آئین نامه سازمان تامین اجتماعی مرتضوی را که از ریاست سازمان برکنار شده بود به عنوان سرپرست سازمان در صندلی مدیریتش ابقا کرد. این «دور زدن» که البته وقتی دور زدن قانون است خیلی ها از آن انتقاد می کنند؛ سکه رایج روزگار ما در نظام سیاسی و اقتصادی کشور شده و تصور من این است که گرچه در حال حاضر احمدی نژاد با فاصله زیاد از سایرین در این زمینه جلوتر است و مخالفانش این عملکرد را دستمایه انتقاد از او قرار داده اند؛ اما، ان فقط شروع مسابقه است و ویروسی که در این هشت ساله با احمدی نژاد وارد بدنه سیاسی کشور شد بعد از این هشت سال به پایان دوران پنجره ای خود می رسد و در روزهای نه چندان دور ابعاد تازه و البته وحشتناکی از حمله آن به همه جا و همه چیز را شاهد خواهیم بود.
از اتفاقات جالب دیگر این روزها ماجراهایی است که پس از دفاع عسگراولادی از سران فتنه و پافشاری بر آن مواضع اتفاق افتاده است. بدنه محافظه کاران در واکنش های مختلف در برابر این اصلاحات موضع گرفته اند یا تلاش کرده اند بواسطه تفسیر آن را تعدیل و تلطیف کنند. هاشمی هم گویا مصاحبه ای کرده و در دفاع از
عسگر اولادی حرفهایی زده. بازگشایی این پرونده در آستانه انتخابات ریاست جمهوری البته هیجان انگیز است؛ اما اگر قرار بود اثری داشته باشد باید خرداد 88 گفته می شد و به اجماع بدنه مهمی از سیاسیون می رسید. در حال حاضر این حرفها بیشتر پتانسیل دور کردن اذهان از کانسپت انتخابات آزاد را دارد. اشاره به این پتانسیل به این معنا نیست که من متوجه کارکرد این پروکسی در موضع گیری عسگراولادی علیه سیاستهای تمامیت خواهانه رادیکال نیستم. منتها گمان نمی کنم این موضع گیری اثری داشته باشد؛ یعنی اولا منجر به عقب نشینی جدی از سوی طرف مقابل شود؛ یا اگر بشود این عقب نشینی انعکاسی از یک تغییر نگاه راهبردی باشد و ارزشی بیش از یک ملاحظه تاکتیکی داشته باشد و به علاوه بسیار بعید می دانم این حرکت تاکتیکی (به فرض وقوع) تاثیر مثبتی در تراز جنبش سبز داشته باشد. جایی هم از هاشمی (خیلی مطمئن نیستم) نقل شده بود که حصر عملا برداشته شده و موسوی و کروبی خود در استفاده از آزادی بازیافته امساک و احتیاط پیشه می کنند. اگر واقعا چنین حرفی زده شده باشد باید به حضرات گفت این به معنای برداشته شدن حصر نیست؛ بلکه، به معنای موفقیت زندانبان در نهادینه و درونی  کردن حصر است.من این را با تصویری که از آقای موسوی دارم بسیار بعید می دانم.
دولت آبادی (دادستان تهران) هم از «دوستان انقلاب» خواسته که از تکرار ماجرای انتخابات آزاد پرهیز کنند.یعنی در واقع به هر زبانی که می شد گفتند که نگویید. حالا هی بگویید چرا به ما می گویند زبان نفهم.
پریروز ، بعد از مدتها، یک جلسه کاری خوب و مفید و دلچسب دارم. احساس می کنم یک کارهایی بعد از مدتها دارد روی غلتک می افتد و به مرحله ای می رسد که قابل برنامه ریزی باشد.گوش شیطان کر.