۱۳۸۸ شهریور ۹, دوشنبه

از کیر

آشفته نشو عزیز من، مقصودم سورن کیر کگارد بود.این آدم یک حرف خیلی جدی و عمیقی زده در مورد رها کردن و به دست آوردن، تا سویدا جان با خودش هم نظر و با حرفش همنوا هستم، اما نمی دونم چرا هر کاری می کنم نمی تونم یک ارائه پرورده و پخته ازش ارائه کنم. مضمون حرفش اینه که "چیزی رو که می خوای بدست بیاری، باید بتونی اول رهاش کنی." این وبلاگ برای من مصداقی از این مفهومه. احساس می کنم تا وقتی زیر فشار هستم برای تهیه دیدن مطلب، هیچ چیز دندون گیری در ذهنم پیدا نمی کنم برای ارائه. باید آزادش بذارم تا انعکاس طبیعی گذر زمان و زمانه من بشه، تا بتونم شما رو رزق روزانه ام شریک کنم.
و برای اینکار باید این بلاگ رو رها کنم. که البته در مورد مصداق این مفهوم بین علمای اقلیم وجودم بد رقم اختلاف افتاده.عده ای می گن کلاً باید (به قول شاملو) «سقفش برمبه از جا» ، عده ی هم می گن همینکه بدون فکر قبلی می شینی به سبک «استرن» کس شر
می نویسی اینجا کفایت می کنه.
خودم هم البته یک نظری دارم، اون هم اینکه اینجا رو هر بار باید یک جوری آپ کنم انگار آخرین دفعه است ( و این نظر فاضلانه ما رو از کگارد به انامونو می رسونه) . و البته از هر کدوم از این نظرات می شه تفسیرهای مختلفی ارائه داد. مثلاً در مورد اونی که میگه سقفش برمبه از جا میشه گفت معنی ش اینه که سنگینی خیالش رو روی دوش ذهنت حمل نکنی همیشه. اینکه وقتی ازش جدا شدی انگار نیست، اینکه بتونی توی لحظه زندگی کنی؛ و البته اینجا با تقاطع یک مسئله تاکتیکی و یک مسئله استراتژیک مواجهیم و اون اینکه چطور میشه ضمن انجام این کار از مزایای کارهای برنامه ریزی شده بهره مند بود؟، این موضوعیه که بعداً مفصل در موردش می نویسم. یا مثلاً اونی که میگه همین که مثل استرن بداهه می شینی و کس تف می دی به این جنبه از قضیه نظر داره که اینکار یک جور تمرین در لحظه زندگی کردنه. البته اگر به اندازه کافی جدی ش بگیری.
در این دنیا هر چیزی رو بیشتر از یک تصویر جدی بگیری با وجوه وجودی خودت دچار مشکل خواهی شد. به عبارت دیگه اگه می خوای چیزی رو جدی بگیری (که فکر می کنم برای زندگی کردن ضروریه) و در عین حال با جنبه وجودی خودت دچار مشکل نشی باید یاد بگیری به عنوان یک تصویر جدی ش بگیری. احساس می کنم این با حس مالکیت در تضاد قرار داره. تو وقتی خودت رو مالک یک چیز می دونی به مثابه چیزی جز (یا فراتر؟) از یک تصویر جدی ش گرفتی. و اون رها کردن که کگارد ازش حرف می زنه در واقع سرکوب حس مالکیت نیست، سرکوب طمع و حرص نیستو مضمحل کردنشونه در معطوف کردن اراده است به جهان به مثابه تمثل.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر