۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه

توهم خطرناک

این روزها یادداشتهای زیادی می بینم که با ذوق و شوق بسیار در مورد منحصر به فرد بودن و روزآمد بودن و نمونه جهانی بودن و تحقق آینده بودن جنبش سبز حرف می زنند. بخشی از ماجرا خوب البته این است که این جنبش قطعاً برای ما یک تاثیر بین المللی مهم داشته و آن اینکه حساب مردم ایران را از نظام حکومتی ایران جدا کرده (به عبارت دیگر آنچه اوباما رشته است را پنبه کرده ایم،بعداً در این مورد بیشتر می نویسم)؛ از طرف دیگر اگر این جنبش در ایران به پیروزی چشمگیری دست پیدا کندقطعاً تاثیراتی بر دنیای پیرامون خود خواهد گذاشت که باعث ثبت آن به عنوان یکی از نقاط مهم روندهای تاریخی قرن حاضر خواهد شد.
اما در مورد الگوی رفتاری جنبش، آنقدر تسلط و حضور ذهن ندارم که بخواهم مسبوق به سابقه بودن یا نبودن چنین جنبشی در سطح جهان را رد یا تائید کنم، گرچه با اطمینان زیادی می توانم بگویم در برخورد با رژیمهاییی چون جمهوری اسلامی چنین راهبردهایی سابقه نداشته است.
من اگر قصد تحلیل و تفسیر داشته باشم، خواهم گفت این نشان دهنده کارآمدی و تاثیرگذاری امکانات و فن آوری ارتباطی نوین در توسعه دموکراسی است و نه سرمشقی برای جنبشهای اجتماعی آینده.من سخت نگرانم که در این توهم پیشتاز و پیشرو بودن واقعیتهای مهمی نادیده گذاشته شوند. واقعیتهایی چون فقدان دقت نظری کافی در طرح مطالبت جنبش، فقدان یک نقشه راه مناسب برای جنبش، فقر نهادی جامعه ایران و...؛ مسائلی که حل نشدن هر کدامشان برای عقیم کردن و سرکوب شدن جنبش به قالب مجموعه ای از مکانیزمهای دفاع روانی کنشگران کفایت می کند.
امروز، زمان مناسبی برای جشن پیشتازی جنبش در عرصه جهانی نیست، گرچه درک می کنم غرور بین المللی لگدمال شده ما سخت به دنبال دستاویزی برای احیای خود می گردد و هر موضوعی بتواند نقش این دستاویز را بازی کند از انرژی روانی انباشته در این سرخوردگی بهره مند خواهد شد. اما می ترسم این بهره مندی، بهره مندی از انرژی آزاد شده در جریان انفجار یک بشکه باروت باشد.
امکان تجمیع دو ملاحظه بالا در قالب راه حلهای تسهیمی یا تکمیلی مسئله ای است که امروز پاسخی برای آن سراغ ندارم، ولی خوب می دانم اگر در این مورد پاسخی وجود داشته باشد، با توجه به شرایط حال حاضر ایران، راه رسیدن به آن از گذرگاه ناگزیر تامل بیشتر بر مسائل اساسی جنبش و تلاش در جهت ترمیم نقصهای پیش گفته ، در عرصه نظر، می گذرد.
پ.ن1: با حافظه ترها، حتماً به خاطر دارند که سی سال پیش نیز ما انقلابی کردیم که آن را پیشتاز و نمونه تحولات قرن اخیر می دانستیم و در این موضع با افرادی مثل میشل فوکو همسنگر بودبم، اما امروز بعد از سی سال، متوجه شده ایم بر اثر عدم درک صحیح از مشروطه (یعنی اتفاقی مربوط به صد سال پیش)، اتفاقی که در سی سال پیش افتاده و ادامه اثرات میمونش تا امروز زندگی ما را معطر نموده است، چیزی جز یک تنزل در درجات کیفیت حکومت سلطانی نبوده است.به شکلی عمل کنیم که سی سال بعد حسرت دویست سال پیش عمده ترین غم زندگی اجتماعی مان نباشد.
پ.ن2: تنیسور اگر خوب به زمین بازی دقت کند نتیجه دلخواه بر صفحه امتیازات نقش خواهد بست، مداوماً نگاه کردن به تابلو امتیازات فقط متضمن یک نتیجه نامطلوب است. فرعیاتی مانند پیشتازی بین المللی برای ما همان تابلو امتیازات است. به زمین بازی دقت کنیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر