۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه

حرف عجیب

در این تعاریفی که در مورد جنبش این روزها از این دهان و آن یادداشت می شنوم و می بینم، یکی از طرفه ترینها این است که : این جنبش یکی از ارزشهایش در این است که با مقولات سیاسی به صورت مستقیم درگیر نمی شود و تلاش می کند به صورت غیرمستقیم، از طریق تاثیرگذاری بر وضعیت افکار عمومی در حوزه سیاست تاثیر گذارد.
خوب،به یک معنا همه چیز کاملاً در سرجای خود قرار دارد، ما از دسترسی به منابع قدرت داخل ساختار قدرت تا حد زیادی محروم هستیم و به این دلیل تلاش می کنیم با بسیج نمودن مردم در مقیاس وسیع به مقابله با ابزارهای اعمال قدرت تمامیت خواهان مستقر در قلعه قدرت بپردازیم و اراده سیاسی خود را بر روند اداره کشور تحمیل کنیم. این برداشت کاملاً معقول از گزاره پیش گفته البته این اشکال اساسی را در خود دارد که از فرط بداهت ارزش طرح ندارد.
برداشت دیگراین است که ما بسیج افکار عمومی را یگانه عامل تحمیل اراده سیاسی خود بر روند اداره امور در ایران به شمار
می آوریم و معتقد هستیم بدون توجه ملاحظات مربوط به ساخت قدرت سیاسی و یا لااقل بدون معامله با هیچ یک از اجزای این ساختار می توانیم از طریق بسیج نمودن افکار عمومی به هدف خواهیم رسید. این برداشت البته بدیهی نیست ولی مشکلش در اینجاست که زیادی غیربدیهی است و نمی شود خوشحال و خرم با یک اشاره از آن عبور کرد. من شخصاً با این برداشت اخیر خیلی مشکل دارم و وقتی نگرانی و بدبینی ام نسبت به آن بیشتر می شود که از مجموعه قرائن و شواهد چنین برداشت می کنم که طرح آن در واقع تعبیه مفری برای اجتناب از رویارویی با مسائل موجود در ساخت قدرت سیاسی ایران و در عین حال حفظ زیستن در زی مبارزان پیشرو راه آزادی است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر