۱۳۸۸ تیر ۱۰, چهارشنبه

وقتی کینز و آقای دکتر پیغامی در شکمم بائوباب می کارند.

خودم تصور می کردم، و احتمالاً محتمل الوقوع ترین صورت آغاز این وبلاگ نیز این بود ، که پست اول این وبلاگ مدخلی بر مقوله وبلاگ نویسی این بنده حقیر سراپا تقصیر باشد.
اما، از آنجا که ، منطبق بر یکی از برچسبهای پست، احساس می کردم این حرف را اگر بر زبان نیاورم فی الحال درختی در شکمم سبز خواهد شد، بائوباب هیبت، خواستم بگویم، که نگویند، نگفته از دنیا رفت!!.
دیروز به سلامتی اولین جلسه کارگاه روش شناسی اقتصاد پژوهشکده به همت بچه ها برگزار شد. موضوع این جلسه مدخلی بر
روش شناسی بود و استاد میهمان آقای دکتر پیغامی که به نظر می رسید، و می رسد، در این زمینه ، لااقل در چارچوب استانداردهای علوم انسانی در ایران، خوب کار کرده. در مورد این کارگاه بصورت عام و آن جلسه کذا بصورت خاص بعداً مفصل خواهم نوشت. اما نکته ای که می خواهم با ذکرش در اینجا خود را از شر آن درخت کذا برهانم حاشیه ای از کارگاه بود که از وصلت خجسته موضوع بحث و رویکرد احمدی نژادی استاد میهمان پا به عرصه وجود گذاشت.
حضرت استاد،در طول بحث، با طرح مثال نسبت تورم و حجم نقدینگی بارها ما را ، که صد البته حدس می زدند منتقد احمدی نژاد هستیم، به چماق کینز نواختند که : ابله ها ، تورم نه معلول حجم نقدینگی که در واقع علت آن است، و برای محکم کاری این نکته را هم هر بار اضافه می فرمودند که : تورم در واقع زائیده هزینه مبادله (transaction cost) است. به افاضات بعدی ایشان در مورد پیوند این مقوله با فقه ، که البته از برخی نظرگاه ها جدا می تواند جالب و قابل توجه باشد کاری ندارم، چون ریشه درخت را همینجا می توانم بکنم(به کسر باء و فتح کاف، جور دیگر بخوانید مشغول الذمه هستید).
آهای مردم، استاد گرامی، رفقای خوبم، دانشجویان کم سواد و ساده لوحی که شنیدن این جملات بذر شک به مسلمات در ذهنتان پاشیده: تمام این حرفها درست است با یک پیش فرض خیلی جدی، و آن اینکه بانک مرکزی ،بعنوان نهاد تولید کننده پول، تولید پول را بر اساس تشخیص خود و بر مبنای مصلحت نظام پولی کشور که جز در قالب همزیستی با سایر اجزاء نظام اقتصادی کشور قابل تعریف نیست انجام دهد.
اجازه بدهید برای محکم کاری من هم مسئله را یکبار از زاویه نگاه حضرت استاد طرح کنم : وقتی بانک مرکزی ، بعنوان حیاط خلوت دولت، اقدام به انتشار پولی می نماید که پشتوانه ای در توان تولیدی و بهره وری کشور ندارد؛ پول بی ارزشی را وارد بازار می کند که بازار، در ابتدا، از بی ارزشی آن بی اطلاع است. برادر ارجمندم، این یعنی عدم تقارن اطلاعات؛ درس پس می دهم استاد، اما، عدم تقارن اطلاعات هزینه مبادله را بالا می برد و این، بنا به تائید خودتان، علت همان تورمی است که شماارتباطش با حجم نقدینگی را یکسره زیر سوال می بردید.
ماجرا اما، به اینجا خاتمه نمی یابد، اجازه دهید مسئله را قدری دقیق تر بررسی کنیم؛ وقتی نرخ نمو حجم پول چنان بزرگ است که سایر پدیده های اقتصادی را می توان در مقابل آن ایستا فرض کرد، ما همگام با تورم ناشی از افزایش هزینه مبادله با سطح دیگری از تورم که از جنس پیش بینی تورم نظریه مقداری پول است نیز مواجه خواهیم بود، کاهش ارزش پول در اثر نمو ناگهانی مخرج کسر ارزش پول.
پیش از آنکه بازار به ماهیت این اسکناسهای تقلبی پی ببرد، آنها صاحبان خود را ، به بهای فقر ما، فقری که خود را در تورم پیش بینی شده در نظریه مقداری نشان می دهد، ثروتمند کرده بودند. به بیان دیگر دوستان از طریق تولید، بخوانید جعل پول، در حجم انبوه و سپس توزیع کانالیزه آن، جغرافیای توزیع ثروت را دستخوش دگرگونی ژرفی کردند.
این قسمت از فقر ما بهای ثروت دوستان بود، اما آن بخش از فقر ما که مولود تورم ناشی از افزایش هزینه مبادله است، و استاد با روشن نگری و تیز بینی به آن اشاره کردند، بهای چیست؟!! بلاهت؟!!،کم سوادی؟!!، بی عرضگی؟!!، مسئولیت ناپذیری؟!!، سوائق سادیستی؟!!.
تا به حال انگور خوردن شغال را دیده اید؟.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر