۱۳۸۸ تیر ۱۲, جمعه

ملاحظه ساختارمندی( به دوستان تحلیلگرم)

در بین دوستان ژورنالیستی که مهر تحلیل گر سیاسی به پیشانی شان خورده (یا زده اند) ، بواسطه بیسوادی مفرط از یکسو و یک جریان پیچیده اجتماعی فرهنگی از سوی دیگر هر از چندی یک تم روش شناسانه ای برای ارائه تحلیل مد می شود و همه مثلاً خیلی
بی طرفانه و متفکرانه و ژرف اندیشانه بر اساس آن همه مسائل اطراف را تجزیه و تحلیل می کنند. و البته همه اهل فن می دانند که این برداشت شتاب زده و کاربست آن ، همانطور که حضرت مولانا به آن اشاره کرده، چه عواقبی می تواند در پی داشته باشد. یک وقتی این عواقب در عرصه نظر است و آن چیزی که در دوستان نگنجیده(= در اندیشه دوستان نگنجیده، به استناد "ای برادر تو همه اندیشه ای) چیز ما منتقدین تحلیل های ایشان است، خب، طبیعتاً با شناختی که دو طرف در این سالیان و به لطف این تجربیات متواتر از یکدیگر پیدا کرده ایم! خیلی مسئله ای نیست.


اما، امان از روزی که غلبه سوائق چپی در افکار سیاسی مردم، این تحلیلها را از روزنامه ها و تلویزیونها به دستگاه های عامل سیاسی دول وارد کند؛ آن روز طرف حسابتان چیز ما نیست، چیز موضوع تحلیل است وهیهات از وقتی که موضوع تحلیل آن خر داستان
فوق الذکر باشد.


همه اینها را چرا گفتم؟، زیرا در این روزها با نگرانی می بینم ملاحظه ساختارمندی یک رژیم قدرت سیاسی ، بعنوان برابر نهاد بسیط بودن آن، به ملاحظه وجود شکاف در اجزا و ارکان آن ،در تحلیلهای دوستان، فروکاسته می شود.


چیز ماجرا در کجاست؟، در اینجا که وقتی شما رفتار دو سر یک طیف اعتقادی در چنین ساختاری را، بدون ملاحظه وابستگی های ایشان به هم، از یکدیگر جدا می کنید وسعی دارید با نادیده گرفتن ، بخوانید تحمل، رفتارهای یک سر طیف خود را به سمت دیگر نزدیک کنید، جهانی را در معرض این خطر قرار می دهید تا از سناریو «پلیس بد-پلیس خوب» این ساختار قدرت، که ممکن است با یک برنامه ریزی از دو سوی طیف، برنامه ریزی یک سو، و یا حتی بطور طبیعی شکل گرفته باشد، بازی بخورند.
برای پرهیز از این خطر، دوستان، یک نسخه شناختی ساده اما کارآمد وجود دارد. از شناخت منفعل به شناخت فعال رو بیاورید. تنها شناختی ارزش مبنای عمل قرار گرفتن را دارد که بر مبنای عمل ایجاد شده باشد.
شکاف (به لحاظ شناختی) معتبر، شکافی نیست که بر اساس مشتی کلیشه ذهنی تصویر شده و مبنای تصمیم شما برای پناه بردن از یک طیف این جماعت به طیف دیگر است. شکافی است که در اثر رفتار شما در یک ساختار قدرت و در نقاطی که پیش از این پیوستگی ساختار در آن مشاهده شده و مرد تجزیه و تحلیل قرار گرفته ایجاد می شود و خود را به صورت درجاتی از تبری جستن بخشهایی از طیف از بخشهای دیگر( یا در یک صورت اکستریمیستی خاص، پناه جستن بخشهایی از طیف در اردوگاه شما) نمایان می کند.
استفاده از شکافهای موجود در ساختار یک رژیم قدرت به این صورت،که شاید بتوان ادعا کرد تنها صورت قابل اطمینان و دارای تراز مثبت است، گرچه می تواند در مقام کاتالیزور هزینه های فرآیند تغییر وضعیت موجود به وضعیت مطلوب را کاهش دهد، اما، هرگز نمی تواند موتور محرک اصلی چنین فرآیندی باشد.
برداشت غلط نسبت به این موضوع چشم اسفندیار هژمونی سیاست خارجی دولتهای دنیای آزاد در برابر رژیم های واپسگراست.شکافی در راه تحقق آرمانهای دنیای آزاد، شکافی که شما عزیزان، آگاهانه و ناآگاهانه، سعی می کنید با آن تحلیل کلیشه ای "شکاف"رویش را بپوشانید.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر