۱۳۸۸ تیر ۱۷, چهارشنبه

الناس فیها رجلان

«الدنيا دار ممر لا دار مقر ، و الناس فيها رجلان :رجل باع فيها نفسه فاوبقها ، و رجل ابتاع نفسه فاعتقه»

این عبارت را عیناً از نهج البلاغه آورده ام، به نظرم با نکته سنجی ای فراتر از انتظار، ماهیت معلق و بینابینی انسان و نسبت نفس و اراده او را به تصویر می کشد.
اینکه می گویم فراتر از انتظار یعنی دقیقاً «فراتر از انتظاری که از چنین متنی دارم» نه منطبق با انتظاری که از یک متن فلسفی جدی دارم.
اگر در بین خوانندگانم افراد عاقلی وجود داشته باشند، می توانم تصور کنم که حداقل دو دسته انتقاد اساسی را بر من وارد می دانند؛ دسته نخست مجموعه از پیش فرضها را از کانتکست نامرئی حرف من استخراج می کنند و سپس به مقایسه آن و تناقض یابی با کانتکست مرئی و نامرئی جمله نقل شده می پردازند. مجموع انتقادات دسته نخست مبتنی بر این است که من چرا و به چه حقی این تکست را از کانتکستش جدا کردم.
اما دسته دوم انتقادات، ادعای ضمنی من دائر بر کشف یک بینش فلسفی عمیق تر از حد انتظار در این عبارت را در برابر این راستی آزمایی ساده ، اما به زعم من عمیق و موثر، می گذارند که آیا این متن در طول تاریخ خود راهگشای جریانی برای تغییر فرم انگاره های دینی بر اساس بینشی که تو مدعی کشف آن در این متن هستی بوده؟
اتفاقاً هدف من از طرح این بحث نه منقبت صاحب متن بلکه طرح این سوال بوده که این نمونه و موارد مشابه بسیار دیگری که می توان در نهج البلاغه یافت چرا در برابر این آزمون مردودند؟ (چنانکه سیدجواد طباطبائی نیز به موارد مشابهی در عهدنامه مالک اشاره می کند)
یکی از علل تاب نیاوردن این آزمون می تواند همان نقد دسته اول ، یعنی معنی تکست در نسبت با کانتکست، باشد؛ اما، همانگونه که نقدهای دسته اول را نمی توان به علت شکست در آزمون مطروحه در نقدهای دسته دوم فروکاست و به صرف عبور موفق از این آزمون، ادعا را از سنجش با سنجه نقدهای دسته اول معاف نمود(این خود بحث بسیار جالبی است در مورد ابعاد مفهوم «فهم» که دوست دارم در جای دیگری مفصل به آن بپردازم). نمی توان ادعا کرد یگانه علت شکست در برابر این آزمون نقدهای دسته اول باشند.
همه این بحث مجرد برای من پیش زمینه طرح یک سوال پراتیک بود: «چه می توان کرد تا این متون منشاء تغییر گردند؟»
یکی از سوالهای فرعی جالب سوال اصلی مربوط به بحث مسکوت گذاشته مان در مورد ابعاد مفهوم «فهم» است. به این معنا که اگر با تلاش برای تغییر وجوهی از کانتکست این تکست بتوان آن را منشاء برخی تغییرات مطلوب قرار داد، این تلاش ، به کدام اعتبار، به چه صورت و تا چه اندازه مجاز است؟
پ.ن: وقتی در مورد این حوزه ها حرف می زنم، سایه یک نفرین سیبیلیوسی شوم را بر سر خود حس می کنم، اما از سمت دیگر در قلبم ایمان دارم که روزی ، شاید مانند جرقه ای در یک برخورد گذرا، نور باطل السحرش را خواهم یافت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر