۱۳۸۹ دی ۲۴, جمعه

تله افزایش قیمت انتظاری خود تشدید کننده


عزیز بسیار نازنینی در جایی پرسشی در مورد لوپ افزایش قیمت مطرح کرده بود؛ با این مضمون که: با توجه به تاثیر قیمت سوخت بر هزینه حمل سوخت و تاثیر بدیهی هزینه حمل سوخت بر قیمت تمام شده و نهایتا قیمت  عرضه آن آیا ما با یک لوپ افزایش قیمت سوخت مواجه خواهم بود ؟ من البته پاسخ این پرسش را ذیل آن گذاشته بودم، اما، فکر کردم شاید بد نباشد موضوع را اینجا هم منعکس کنم.  
در اقتصاد مبحثی به نام «انتظارات» وجود دارد. معامله گرها وقتی قصد دارند در مورد معامله ای تصمیم بگیرند علاوه بر وضعیت حال حاضر بر پیش بینی ای که از آینده دارند نیز تکیه می کنند.‏
شرکت ملی پخش فراورده های نفتی وقتی تصمیم به تغییر قیمت مواد سوختی به دستور دولت طماع گرفته اثر این افزایش در هزینه های حمل سوخت و در نتیجه افزایش قیمت سوخت به این دلیل را نیز در آن محاسبه نموده و قیمت را به صورتی اعلام کرده با وجود افزایش هزینه های حمل وضعیت تعادلی در زنجیره تامین سوخت برقرار باشد.‏ اگر قیمتها در بازار آزاد و با تکیه بر عرضه و تقاضا هم تعیین می شد ، باز هم وضع همین بود. فرض کنید کامیون داران تصمیم می گرفتند قیمت خدمات انتقال سوخت به جایگاه ها را افزایش دهند؛ برای آنها روشن است  که عکس العمل طبیعی اداره کنندگان جایگاه ( بدلیل افزایش قیمت تمام شده سوخت بر اثر افزاایش قیمت حمل) افزایش قیمت سوخت ارائه شده در جایگاه است. آنها هم در افزایش قیمت خدمات حمل سوخت علاوه بر افزایش قیمت اولیه مورد درخواستشان افزایش قیمت ناشی از افزایش ارائه سوخت در جایگاه ها را نیز در قیمت خدمات خود لحاظ می کنند و انگیزه ایشان از تکیه بر این «انتظار» عدم تحمل هزینه ناشی از افزایش قیمت ارائه سوخت در جایگاه هاست.
مشکل وقتی شروع می شه که بدلیل نقص در نظام علامتدهی قیمتها معامله گران بازار امکان پیش بینی انتظارات یکدیگر و در نتیجه تخمین یک انتظار مناسب برای خودشون رو نداشته باشن یا در این تخمین مرتکب خطاهای فاحش بشن. در این وضع بازار به راهبرد واکنش نشان دادن به قیمتهای جاری بازار رو می آره و دقیقا همون لوپی که بهش اشاره کردی ایجاد می شه.
منتها این فقط ابتدای مشکله. اگر این روند افزایش قیمت در تمام بخشهای نظام اقتصادی به صورت یونیفرم و ایزوتروپ اتفاق بیافته در واقع اصلا اتفاث مهمی نیافتاده و ما فقط با مجموعه ای تغییر اعداد مواجهیم، بدون اینکه ارزش واقعی کالاها تغییری کرده باشه. اما واقعیت اینه که این روند تغییر واکنشی قیمتها در بازار این وحشت رو برای همه بازیگران ایجاد می کنه که از طریق ارزش نسبی ارزش چیزی که از طریق فروشش ارتزاق می کنند فقیرتر بشن و در این وضعیت، علاوه قیمتهای جاری بازار ترسی که سطور بالا در موردش صحبت کردم تیدیل به یکی از راهنماهای اصلی افزایش قیمت در بازار می شه. وقتی ترس افراد نسبت به از دست رفتن سهمشون در کل ارزش موجود در نظام اقتصادی  راهنمای افزایش بشه طبیعی افزایش قیمت هر کالایی متناسب با توان فروشنده ش برای افزایش قیمت اون خواهد بود. افرادی که برای افزایش قیمت کالاهاشون از برتری راهبردی برخوردارند همون کسانی هستند که امروز هم بخش ثروتمندتر جامعه رو تشکیل می دن. این نکته رو هم باید در نظر داشت در بسیاری از موارد ( اگر نگوئیم تمام موارد) این برتری راهبردی خود ناشی از مزایای قرار داشتن در طبقات ثروتمند و فرادست جامعه است. اثر ترکیبی این دو واقعیت ( تناسب تغییر قیمت با قدرت بازیگر و قدرت بازیگر با ثروت او) اثر ویرانگر غیر قابل تصوری دارد: با قرار گرفتن جامعه در این سیکل معیوب، ثروتمندان با تکیه بر قدرت خود در تغییر نسبی قیمتها ثروتمندتر می شوند و بواسطه ثروتمندتر شدن برای ایجاد تغییر قیمت تواناتر می شوند و در این چرخه معیوب فاصله فقیر و غنی در جامعه تا مرز فروپاشی نظام اقتصادی افزایش پیدا می کند.
در طرح هدفمندسازی هم یکی از مشکلات اصلی این است که «شوک قیمتی» ایجاد شده در قیمت سوختهای فسیلی به عنوان بخش مهمی از سبد کالاهای اساسی مورد استفاده در نظام اقتصادی کشور خطر ایجاد اختلال جدی در نظام علامتدهی قیمتها و افتادن سیستم اقتصادی در چرخه معیوب تورمی اشاره شده وجود دارد.
در پایان این نکته رو باید اضافه کرد که در حالت عادی هم در بازار آزاد وضعیت تعادلی بر اساس قدرت نسبی بازیگران تعیین کننده قیمت تعیین می شه، اما، تفاوت اون حالت با این حالت در اینه که در اون وضعیت برقراری تعادل با نگاه بلند مدت به تعامل اجزای مختلف بازار با یکدیگر و در قالب تعریف سناریوهای برد-برد شکل می گیره، اما در این وضعیت ترس از سقوط سیستم افراد به تعریف سناریوها برد-باخت تشویق می کنه و درگیر شدن در این سناریوها به نوبه خود وحشت و ناامنی رو در بازار بیشتر می کنه و این چرخه معیوب تا فروپاشی سیستم ادامه پیدا می کنه‏.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر