۱۳۸۹ بهمن ۲, شنبه

بن علی (قسمت هفتم): چگونه دیکتاتوری بود؟ خوب،خوب،خوب


هر دیکتاتوری مجبور است بین تعقیب کردن امیال و خواسته های شخصی اش و تن دادن به منطق حکومت داری در دنیای امروز دست به یک انتخاب مصالحه ای بزند. طبیعی است که هر چه منطق اداره یک جامعه در دنیا امروز را با جدیت بیشتری پیگیری کند سهمش از کل ثروت و امکانات کشور برای ارضای امیال شخصی اش کمتر خواهد بود؛ اما، از سوی دیگر هر چه این منطق را با وفاداری بیشتری در جریان اداره امور رعایت کند ارزش خالص آن سهم افزایش خواهد یافت. اینکه این ارزش خالص کجا بهینه می شود یا لااقل در وضعیت اپتیمم عملی قرار می گیرد بسته به زمان و زمینی که بهینه سازی در آن انجام می شود متفاوت است. مجموعه اخلاق و روحیات و سلایق فردی حاکم سلطه گر و البته بایاس های فکری او را که به این مجموعه اضافه کنید می شود تصمیم شخصی حاکم سلطه گر در مورد منابع و امکاناتی که در اختیار دارد. اختلاف این بخش تا آنچه در عالم عمل اجرا شده حاصل نگرش و باورهای اجتماعی-سیاسی دیکتاتور است ( یعنی همان چیزی در ساختن یک هیولا از او وجودشان به فراموشی سپرده می شود) وقتی این اثر مشخص شد می توان آن را انگیزه شناسی کرد یا در ترازوی فلسفه اخلاق و حقوق و سیاست محک زد. منتها مقدم بر استفاده از این محکهای پیچیده سنجش ساده و اولیه ای وجود دارد که اطلاعات معنادار قابل توجهی در مورد رفتار حاکم سلطه گر به ما منتقل می کند:نسبت سهم انگیزه های فردی و شخصی و سهم نگرش های کلان اجتماعی، سیاسی و اقتصادی چگونه است؟
 تخمین این سهم در برخی موارد خیلی ساده است: بعضی ها، در شرایطی که نقد قابل توجهی وجود نداشته،  نقد را دو دستی چسبیده اند ( از توسعه بواسطه تکیه بر منطق مملکت داری در دنیای مدرن چشم پوشیده اند) . مثال می خواهید موگابه. یا بعضی ها در شرایطی که نقد قابل توجهی وجود داشته نسیه را دو دستی چسبیده اند (تاکید خود را بر توسعه از طریق التزام به منطق مملکت داری گذاشته اند). مثال می خواهید پادشاه فقید ایران. اینها تکلیفشان معلوم است و در دو سر طیف روبروی هم قرار می گیرند. بعضی جاها اما مسئله پیچیده تر است. تو تاکید بر روندهای توسعه و التزام به منطق مملکت داری مدرن را می بینی، اما، در آنسوی ماجرا سناریو چسبیدن به نقد پتانسیل قابل توجهی برای رقابت با این سناریو نداشته چون اصولا نقد قابل توجهی در کار نبوده است. مثال می خواهید بن علی در تونس، مبارک در مصر. در این موارد تخمین زدن سهم و ارزش گرایش سیاسی و امیال شخصی در برنامه ای که منابع کشور بر اساس اداره می شده دشوار است، اما، در تمام این موارد هم می توان حداقلی از توانایی عقلی و ثبات شخصیتی در حاکم سلطه گر را تصدیق کرد. در مورد شخص بن علی مقایسه روند حرکت تونس با کشورهای همسایه مانند اردن، الجزایر، سودان و مصر مرا به این جمع بندی می رساند که در طیفی که یکسوی آن افرادی همچون موگابه و در سر دیگر حاکمانی چون آخرین پادشاه ایران قراردارند؛ بن علی به محمدرضا پهلوی بسیار بسیار نزدیک تر از موگابه است.   

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر