۱۳۸۹ مرداد ۲۱, پنجشنبه

واللا، به خدا شهرزاد جون!!

امروز به میمنت و مبارکی در خانه جدید از نعمت اینترنت برخوردار شدم. اینترنت نو رسیده را با مفتوح نمودن صندوق جی میل افتتاح کردم و چند ثانیه بعد...، پنجره جی چت یکی از عزیزترین عزیزانم به رنگ نارنجی در نوار فوقانی مزین بود. هر چند شاید گفتن این حرف مرا در شمار خرافاتی ها و یا هپلی هپوها در ذهن حضرت مخاطب طبقه بندی نماید، اما به مصداق «قولو الحق ولو علی انفسکم» می خواهم اعتراف کنم این حسن تصادف وقت این بنده حقیر سراپا تقصیر را تا لحظه نگارش این سطور چنان خوش نموده است که در طالع این حال خوش، استیلای سکراتش بر ارکان وجودم تا طلوع صبح فردا نمایان است.
این دوست نازنین جمله «امروز بالاخره در خانه اینترنت دار شدم» مرا با دعای خیرش بدرقه فرمود که: «انشا الله در اینترنت خانه دار شوی»؛ و من عجیب به یاد این خانه افتادم. خانه ای که اگر ملکی نیست، اگر ششدانگ نیست، اگر صاحبخانه اش اجنبی است ، اگر دری رو به بیشه بلا دارد و دریچه هایی برای چشم چرانی حقیرترین نوکران ابلیس در زندگی خصوصی من دوستانم؛ اما به هر حال خانه است؛ و مثل هر خانه دیگری، شایسته متروک افتادن و تار عنکبوت بستن و چهره در غبار فراموشی و مرگ پوشاندن نیست. بلکه بایسته آن است که چراغش روشن باشد و صدای شادمانی ساکنینش در خانه چهل همسایه شرقی و غربی قابل شنیدن.
حدیث متروک ماندن این خانه، صرف نظر از دلایل سطحی مرتبط با گیر و گرفتهای روزمره گی ها و روزمرگی های من، ریشه های عمیقی در بخشی از شخصیت من دارد که تا امروز در شناخت خوب و یا کنترل رضایت بخش اش ناکام بوده ام. در این مورد مفصل خواهم نوشت، اما علی الحساب این شروع مجدد را بگذارید به حساب تلاش افزایش پایداری ام در تعقیب راههایی که پیمودنشان در نظرم مصداق قطعی صواب است.
امیدوارم خوش یمنی قدم و گرمی دم همت آن دوست نازنین، از این آغز دوباره تا پایانی شایسته همسفر من باشند.
پ.ن1: جهت اطلاع کسانی که هنوز در حیرت نامگذاری این پست هستند، عرض می کنم آن رفیق شفیق مورد اشاره در این پست شهرزاد عزیز، همسر ایمان نازنین، صمیمی ترین رفیق تمام زندگی ام است.
پ.ن2: کسانی که هنوز فهم درستی از این نامگذاری ندارند برای دانستن آنچه نمی دانند به شهرزاد مراجعه کنند. آنهایی هم که نمی توانند، تا اطلاع ثانوی در خماری بمانند.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر