۱۳۸۹ آذر ۲۴, چهارشنبه

دوشنبه بیست و دوم آذر 89


فکر می کنم صدر اخبار امروز ماجرای برکناری متکی بود. خبر درگیری های متکی و احمدی نژاد ، که ظاهراً بخش مهمی از ریشه آن مربوط به گزارشهای مستقلی بوده که متکی به خامنه ای می داده، از همان سالهای اول زمامداری احمدی نژاد به گوش می رسید. یک بار هم ماجرا بر سر قضیه نصب نمایندگان ویژه رئیس جمهور و دخالت خامنه ای تا حد زیادی رسانه ای شد. به نظرم این عزل هم با اطلاع و موافقت خامنه ای انجام نشده. صرف نظر از علاقه خامنه ای به متکی، این روش، عزل در حین یک ماموریت خارجی، به نظرم نمی تواند روش او باشد. این روش بوی احمدی نژاد می دهد. این اتفاق به نظرم از دو جهت مهم است، اول به سبب تغییراتی که در مشخصات و دینامیک سیستم سیاست خارجی ایران ایجاد می کند ( با توجه به درگیری احمدی نژاد با بدنه کارشناسی وزارت امور خارجه، من حدس می زنم این تغییر مقدمه ای برای ایجاد تغییراتی در این بدنه باشد) و دوم از جهت رویارویی برخی از نهادهای قدرت در درونی ترین لایه های قدرت در ایران. در این مورد به نظرم باید یادداشت جداگانه مفصلی نوشت.
امروز فردوسی پور در برنامه نود به بررسی انتقال تیم فوتبال نفت تهران به اراک پرداخت. اصل حرف به نظرم درست بود ( این موضوع که این مجموعه در واقع مکانیکی انتقال پیدا می کند و با محیط جدیدش پیوند ارگانیک ندارد) گرچه ورودش به موضوع، مثل بیشتر کارهایی که این روزها می کند آمیخته با پفیوزی و شارلاتان بازی است. نکته جالب ماجرا اما این بود که عملا در تلویزیون این حرکت رو یک شو معرفی کرد و گفت نماینده ها این کارها رو برای جلب را بیشتر انجام می دهند. به نظرم اینکه یک مفاهیم و تحلیل هایی رو از گفتمان ممنوعه به عرصه عمومی ( صدا و سیما) کشیده جالبه. نمی دونم چقدر ممکنه این اثر و این گفتمان در اثر ورود به عرصه عمومی به بهانه استفاده در حوزه ورزش به سایر حوزه ها هم کشیده بشه. نکته جالب دیگر ماجرا تو دهنی ای بود که به نماینده های طرفدار طرح زد. مجلس واقعا خاک بر سر شده. حقیقتا به نظرم بنیادگرایی احمدی در برخورد با مسائل سیاسی و البته تمامیت خواهی و انحصار طلبی حلقه بسیار کوچکی در کانون مرکزی قدرت در ایران مجموع ساختارهای حکومتی را عمیقا به چالش گرفته و بسیاری از اجزای این ساختار وضعیت طبیعی خود و نتیجتا توانایی اجرای کارکردهای تعریف شده شان را از دست داده اند. در این بین ز خود فردوسی پور و تسلطش هم نباید ساده گذشت. به نظرم این آدم و برنامه اش پدیده ای است که ارزش یک بررسی تفصیلی دارد.
ور رفتن با انگلیس هم همچنان ادامه دارد. باز هم دانشجویان در برابر سفارت انگلیس تجمع برگزار کرده اند. حقیقتا دیگر حوصله ندارم چک کنم ببینم بابت چه بوده است. اعتراض به یادداشتی که سفیر انگلیس در سایت سفارت گذاشته و ایران را به نقض حقوق بشر متهم کرده، ترور دانشمندان ایرانی یا برخورد پلیس با دانشجویان در لندن. اصولا خیلی ارزش استراتژیکی در کلیت ماجرا نیست. اینجا ثبت می کنم صرفا به این دلیل که رنگی از این روزهای ما در این نوشته ها باقی بماند.
یک عده ای هم در همدان گفته اند اگر اسرائیل مسجدالاقصی را ویران کند، ما هم مقبره استر و مردخای را ویران می کنیم. حقیقتا ابتکار این جماعت در ربط دادن چیزهای بی ربط به هم جور کردن بهانه برای عربده کشی هم خنده دار و هم  ،در بعضی مواقع، تحسین برانگیز است. کاش می شد این توانایی را در راه رشد و توسعه کشور به کار برد. می گویم کاش و می دانم نمی شود. پیش و بیش از هر چیز تحت تاثیر این واقعیت که اصولا دلایل و انگیزه های بندتنبانی برای تخریب جواب می دهند و نیرو بسیج می کنند، اما برای ساختن به انگیزه های روشن و دلایل محکم نیاز است.
بحران مالی من هم همچنان ادامه دارد. پول نمی دهند این کارفرماهای پوفیوز. البته از این جهت خوب است که مرا به انجام کار بیشتر تشویق می کند. بله آقا الخیر فی ما وقع.  
عضله های کارکردنم خیلی ضعیف شده؛ باید قدری به خود سخت بگیرم. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر