۱۳۸۹ آبان ۷, جمعه

پنجشنبه ششم آبان 89


شاید مهمترین خبر امروز، آزادسازی، و یکسان سازی، قیمت آرد با اجرای طرح هدفمند کردن یارانه هاست. کسی که این حرف را زده محمود دودانگه، معاون وزیر بازرگانی، بوده. این افاضه را هم در حاشیه نمایشگاه مطبوعات در تهران فرموده اند. تاثیر این اتفاق ، اگر واقعا اتفاق بیافتد، بر معیشت مردم چشمگیر خواهد بود. باید دید این گفته دودانگه اگر یک پوشش مطبوعاتی شش دانگ داشته باشد واکنش مردم و دولت چیست.
خبر داخلی- خارجی مهم هم اینکه، گویا گروه 1+5 پیشنهاد تازه ای را برای مذاکره به ایران ارائه داده است که شرایطش برای ایران به مراتب بدتر( از پیشنهاد پیشین) است. انتظاری هم جز این نبود. تکرار شرایط پیشین و یا بهبود پیشنهاد، تحریمها و تلاشهای پشتیبان آن را از درجه اعتبار و معناداری ساقط می کرد. برخلاف دولتهای سودایی و غیرمسئول، در دنیای متمدن حفظ پیوستگی روند( جز در موارد بسیار خاص) بخش مهمی از دیسیپلین حاکم بر طراحی سیاستهای خارجی است. در دنیای متمدن در هر تصمیم سیاسی علاوه بر اینکه هزینه ایجاد تغییر در برنامه ریزی های پیشین را لحاظ می کنند این نکته را نیز در نظر می گیرند که این رفتارها چه پالسهایی به سایر مراکز قدرت سیاسی ( در حال و آینده) منتقل می کند و بواسطه این مخابره، فضای سیاست بین الملل مستعد چه تغییراتی می شود و این تغییرات احتمالی چه تاثیراتی بر روی هزینه های سیاست ورزی دولتهای طراح سیاستهای فوق دارد. لهذا اولا تا جائیکه گرهی با دست باز کردنی باشد با دندان بازش نمی کنند و ثانیا، لااقل روی کاغذ، زیر بار حرف زور نمی روند، مگر آنکه آن زور خیلی پر زور باشد.
خبر داخلی- خارجی دیگر اینکه چین ظاهرا از سه شرکت نفتی خود خواسته برای اجتناب از مواجهه با مجازاتهای آمریکا از میزان فعالیتهایشان در حوزه های نفتی ایران بکاهند. از تحریمهای سازمان ملل که بسیار کندند و ضمانتهای نیم بندی دارند ترس چندانی وجودی ندارد. مسئله اصلی تحریمی است که بلوکی از کشورهای قدرتمند به رهبری ایالات متحده آن را اجرا می کنندو ضمانت اجرایی آن تحریمهای تنبیهی متقابل ایالات متحده است. در مورد چشم انداز این تحریمها یادداشت مستقلی خواهم نوشت. چیزی که اینجا قصد دارم به آن اشاره کنم نگرانی از اثرات ثانویه تحریمها بر نظام اقتصادی ایران است. همزمانی این فشارها با طرح حذف سوبسیدها این خطر را قابل توجه کرده که بخشهایی از بدنه فعالان اقتصادی دست به رفتارهای اقتصادی ضد اجتماعی ( همچون احتکار و غش در معامله) بزنند. دولت هم در واکنش به رفتار این دسته ، که از قضا بخش بزرگی از دانه درشتهایشان داخل حصار فولادی حمایت حکومتی هم هستند، دمار از روزگار بخش مسئول و سالم بدنه فعالین اقتصادی برآورد. در اثر این واکنش دولت بخش غیر مسئول قدرت بیشتری گرفته و رفتارهای ضداجتماعی اش را با جسارت بیشتری پیگیری می کند و این سیکل معیوب باز هم ادامه پیدا می کند. این همان داستان تکراری از رده خارج شدن کالای خوب بوسیله کالای بد از بازار است. در این مورد هم یادداشت مستقلی خواهم نوشت.  
در اروپا اجلاس سران اتحادیه برای بازنگری در قوانین مالی این اتحادیه با هدف پیشگیری از وقوع بحرانهایی همچون بحران یونان برپا شده است.
در اندونزی هم زلزله و آتشفشان و سونامی بیداد کرده است. بین کشورهای دارای بدنه جمعیتی بنیادگرا که روز و شب برای کفار آرزوی عذاب الیم می کنند، بعد از پاکستان چشم مان به اندونزی روشن. نمی دانم مسئول شلیک تیر غیب الهی چشمانش ضعیف شده یا چه؟
امروز خیلی بد از خواب بیدار شدم. پیش از حمام صبحگاهی هیچ حربه ای برای بیرون کردن سگی که در پاچه ام رفته بود کاساز نشد. کار هم که قربانش بروم. جز شرکت در دو جلسه مزخرف به هیچ چیز نرسیدم. مطلقاً به هیچ چیز. جلسه ها البته ماجرای جالبی دارد که اینجا می آورم. دولت فخیمه جمهوری اسلامی تعهد داده برای ارائه پرپوزالی برای تشکیل شبکه  آموزشهای اسلامی جهان اسلام و تبدیل ایران ( دانشگاه پیام نور به عنوان نماینده ایران) به قطب آموزشهای مجازی جهان اسلام. جلسه اول با افرادی نسبتا خبره تر اما خارج از تشکیلات اصلی بود که می خواستند ما را به داخل سیستم هدایت کنند. بعدا فهمیدم می خواستند ما را سپر بلای خود کنند. جلسه دوم که اوج ماجرا بود اما با رئیس قطب آموزشهای مجازی جهان اسلام برگزار شد. فکر می کنم برای بدست آوردن تخمینی از میزان دیوانگی طرف تصور اینکه حاضر شده پستی با این عنوان مسخره را بپذیرد کفایت می کند. رسما می خواست یک مشت دروغ به عنوان پرپوزال تحویلش بدهیم. می گفت اگر پای راستی آزمایی رسید جمهوری اسلامی این قدرت را دارد که همه چیز را یک شبه زیر و رو و منطبق با ادعاهای ما کند. اول همینطور رک و راست به ما گفت چرند بگید سند پشتیبان و اینها هم لازم نیست. بعد رفت در این مود که یک وقت فکر نکنید من هالو هستم من خودم خیلی خوب بلدم پرپوزال بنویسم اگر نمونه پرپوزالم را به شما نمی دهم از این جهت است که فردا شما همان را دوباره به خودم تحویل ندهید. بعد شروع کرد به خواندن زیر عنوانهای کلی یک طرح پژوهشی برای ما ( همان تعریف مسئله و ضرورت و اهمیت و ...) در آن هیر و ویر هم برگشته به من می گوید اگر می خواهید یادداشت بردارید از روی حرفهایم من مشکلی ندارم. یعنی دلم می خواست جفت پا برم توی حلقش. یک قیمتی خواهم داد که کل کار به پیش پرداختش بیارزد، اگر قبول کرد که باز هم اینجا از دیوانگی هایش می نویسم برای بهجت دوستان و پول را هم می زتم توی رگ. اگر هم قبول نکرد به ..یرم.
اینهایی که در موضع دفاع بی قید و شرط از جمهوری اسلامی هستند درگیر یک کامپلکسی از بیماری های روانی می شوند،احتمالا بدلیل بیش فعالی مکانیزمهای دفاع روانی برای سازگار کردن واقعیتهای جمهوری اسلامی با موضع همیشه موافق این دوستان، که شاید باید نام آن را سندرم جمهوری اسلامی گذاشت. این آدمها گرچه حداقلی از بیسوادی و حماقت را داشته اند که بتوانند به این سندرم مبتلا شوند، اما وضع و حالشان نشان از چیزی بیش از بیسوادی و حماقت دارد. فکر می کنم همزیستی روانی با جمهوری اسلامی شخصیت این موجودات مفلوک را به مرز گسیختگی و چندپارگی می رساند.
یک نکته ای جا افتاد در یادداشت دیروزم، که امروز اینجا می آورمش. دوستی که دیروز از صحبت از سفرش به تهران بود به تازگی از یک سفر ماموریتی ( بواسطه یک شرکت نمیه دولتی و می توانم بگویم نه چندان بزرگ با تجارتی کاملا غیر استراتژیک) به دیار فرنگ برگشته بود. از صحبتهایش متوجه شدم در تمام طول سفر نماینده ای از یک نهاد امنیتی رسما همراهی شان می کرده. وقتی با ابراز تعجب من مواجه شد گفت این روال عمومی است که تقریبا برای تمام هیئتهای دولتی سه نفره یا بیشتر اجرا می شود. گفتم که بدانید دوستان کره شمالی خیلی هم جای دلسوزی ندارند. وضع خودمان هم همین است.    

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر