۱۳۸۹ مهر ۱۶, جمعه

اندکی در مورد اعدام

مقدمه: این یادداشت در واقع کامنت بلندی بود که پای یکی از آیتمهای همخوان شده کمانگیر (مطلبی از لویاتان بر علیه اعدام) گذاشته بودم و با  که با اندکی اصلاحات مجددا در اینجا می آورم. باشد که رستگار شویم. 
می توانم تصور کنم وقتی جایی خشونتی ( مثلا اعدام) اتفاق می افتد جای دیگری چیزی رو به راه نیست. آشفتگی ای در عرصه نظر به خشونت در عرصه عمل انجامیده ( چنانکه آرنت می گوید) اما از سوی دیگر فکر می کنم قرار نیست همیشه همه جا همه چیز رو براه باشد و چه بسا برنامه ریزی و هدف گذاری غیرواقع بینانه برای دسترسی به حداکثر نظری مطلوبیت، در میدان عمل منجر به رسیدن به نقطه ای شود که حتی تا اپتیمم عملاً قابل دستیابی هم فاصله قابل توجهی دارد.
رو به راه کردن همه چیز با هدف رسیدن به اپتیمم عملاً قابل دستیابی، نگرش دقیق به جزئیات و مسائل عملی می خواهد. تصمیم گیری هوشمندانه در مورد برنامه های اصلاحی هر جزء از سیستم دچار آشفتگی و به تبع آن تصمیم گیری در مورد منابعی که مصروف اصلاح هر جزء از سیستم می کنیم.
وقتی به کشوری مثل ایالات متحده فکر می کنم؛ به این جمع بندی می رسم که در آن نظام اجتماعی، اعدام ( تا حد بسیار زیادی) زائده ای مرده از پیکر مجموعه سیستم و سازوکارهای اجتماعی است که ، شاید، روزی روزگاری برای خود روحی داشته؛ روحی در هماهنگی با سایر مقتضیات نظام اجتماعی آن روز و روزگار آمریکا. امروز اما، که از آن شان ساقط شده مردمی را در این موقعیت قرار داده که خطاب به قانونگذار فریاد بزنند: این زائده بی خاصیت را دور بیانداز و جامعه را از شر هزینه های بی فایده اش رها کن. 
این منطقی است که من در پس بخش عظیمی (صرفا از سر احتیاط این کلمه را جایگزین "تمامی" کردم) از کمپینهای مبارزه با اعدام می بینم.این همان منطقی است که ، به زعم من، راهبری راهبردی کمپینهای مبارزه با مجازات اعدام در ایران را نیز به عهده دارد؛ در شرایطی که ناگفته پیداست، تصویری که از وضعیت ایالات متحده ارائه دادم ( صرف نظر چندو چون صحت و سقمش) در مورد ایران مطلقا صادق نیست. چه بخواهیم و چه نخواهیم؛ اعدام ( که این روزها نرخ وقوعش به طرز تاسف آوری در کشور بالاست) بخشی از یک سیستم آشفته اجتماعی و حقوقی است که فکر می کنم جمیع عقلا در بحرانی بودن وضع آن و لزوم چاره اندیشی فوری در جهت اصلاحش متفق القول هستند. اما دریافت و برداشت اولیه ام این است که در مورد نقش و جایگاه مبارزه مستقیم با حضور مجازات اعدام در ساختار حقوقی این سیستم و یا تلاش برای توقف آن در مرحله دادرسی و اجرا حرف حساب بسیار کم شنیده ایم. به نظر من برآیند نظرات ابراز شده در این حوزه نسبت به زیرساختها و پشتیبانهای این پدیده شوم در نظام اجتماعی ایران کم توجه هستند و در مورد اثراتش بر انحطاط وضع ملک و ملت راه اغراق می پیمایند. اگر فرض را بر این بگیریم که برآیند الگوی تخصیص منابع افراد در این حوزه تناسب معقولی با برآیند نظرات ابراز شده دارد؛ آنگاه بیراه نیست اگر بر پایه مجموعه فروض پیشین نگران تخصیص غیر بهینه این منابع باشیم.
در مورد ایران تصور می کنم این مسئله را نیز، همچون بسیاری از مسائل مشکلات حاد این روزها، باید در چارچوب طرحی برای استقرار یک نظام حقوقی مدرن ( به مفهوم عام آن، روشن کننده تکلیف دسترسی به قدرت از طریق تشریع، با توجه به ملاحظات پوزیتیویستی تناسب آن با روالهای تکوینی دسترسی به قدرت و در هماهنگی با ارزشهای انسان مدرن، نه صرفا چارجوبی برای روشن نمودن تکلیف مقولات مرنبط با امر قضا) دیده شود.
‏خیلی فشرده قصد دارم بگویم؛ من ، حداقل تا امروز، در اعدام نکردن هیچ "حق مطلقی" ندیده ام. به علاوه شک دارم حتی اگر چنین حقی‏ ( با فرض ماهیتا ممکن بودن)‏ پشتیبان درخواست توقف بی چون و چرای اعدام در سراسر جهان باشد؛ تاکید بر وجود آن راهگشای تحقق اش شود. وقتی حذف مجازات اعدام از کانتکست توسعه و مدرنیزاسیون بیرون کشیده می شود ؛علاوه بر اینکه رسیدن به آن بسیار دشوارتر می گردد اطمینان به اینکه تلاش برای دستیابی به این هدف لزوما از بار هزینه های انسانی جامعه می کاهد دچار خدشه های جدی می شود.‏
از همین منظر تصور می کنم در مورد ایران اولین اولویت در مورد اعدام ،مسئله شفاف سازی است. در قدم اول هر چقدر می خواهید اعدام کنید، اما حق ماست که وقتی چنین اتفاق مهمی در اطرافمان می افتد در موردش اطلاع دقیق، به هنگام و موثق داشته باشیم. فکر می کنم تلاش برای شفاف سازی اعدامها در کشور، علاوه بر اینکه بخشی از رویه عمومی شفاف سازی ( به عنوان یکی از ارکان استقرار نظام حقوقی مدرن) محسوب می شود؛ موجب می گردد جعبه سیاه اعدام ( فکر می کنم تعبیرآرش بود) گشوده شود و فرصتی فراهم آید تا  این مسئله در چارچوب تلاش برای استقرار یک نظام حقوقی مدرن در ایران مورد مداقه قرار گیرد.‏
پ.ن1: این ماجرای شفاف سازی اعدام خود شایسته یادداشت جداگانه مفصل است که اگر اجل مهلت دهد خواهم نگاشت.‏
پ.ن 2: نگریستن به مقوله اعدام در چارچوب طرح استقرار یک نظام حقوقی مدرن نقطه نظری بر علیه تلاش برای توقف مطلق و بی چون و چرای اعدام نیست؛ بلکه می تواند در طول آن قرار گرفته و بر غنای پشتوانه های استدلالی اش بیافزاید( گرچه طبیعتا تیغ تیز نگاه رادیکال بعضی از فعالان این حوزه را کند می کند) یا در موازات آن یکدیگر را کسب سهم بیشتری از منابع قدرت یاری کنند.‏
پ.ن3: به عنوان شخصی که خشونت را در برخورد با بنیادگراها در مواردی راهگشا می دانم نمی توانم ترس خود را از اینکه لاینقطع کو بیدن بر طبل نفی بی چون و چرای خشونت ، روزی که زمان مقابله سرنوشت ساز با بنیادگرایی است تصمیم گیران اجرایی اصلی جبهه طرفداران توسعه را در موقعیت چمبرلین ( در برابر هیتلر، پیش از آغاز جنگ) قرار دهد پنهان کنم.‏

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر