۱۳۸۹ آبان ۹, یکشنبه

شنبه هشتم آبان 89


این یادداشت رو در واقع ظهر روز بعد از تاریخ متناظرش می نویسم. دیشب را تقریبا تا خود  صبح مشغول نوشتن پرپوزال جهان اسلام بودم. همان که در یادداشت پنجشنبه در موردش نوشته بودم. خیر سرم گفتم فقط همین یک کار را انجام می دهم بعدش کمی به خودم می رسم. تمام روزم عملا شد همان یک کار. بر اثر دیرخوابی شب گذشته اول صبح امروزم هم لنگ ظهر است. واقعا باید کسی را پیدا کنم که مرا از دست خودم نجات دهد.
از مهم ترین اخبار این روز  انحلال غافلگیر کننده دانشگاه علوم پزشکی ایران بود. خودش البته به اندازه اسمش گنده و خفن نبوده البته گویا. یک دانشگاه علوم پزشکی بوده در تهران و ظاهرا بین سه دانشگاه موجود ضعیف ترین دانشگاه. می گویند دانشجویان و امکانات آموزشی اش را به دانشگاه تهران داده اند. در خبرها می خواندم دانشجویانش بابت انتقال به دانشگاه تهران خوشحال هستند. قسمتهای درمانی اش به دانشگاه بهشتی رسیده و امکاناتی هم که در کرج داشته به علوم پزشکی استان البرز واگذار شده است. صرف نظر از درست و غلط بودن تصمیم مدیریتی گرفته شده، برایم جالب است که در این مملکت یک دانشگاه را می توان به همین سادگی منحل کرد. نمی دانم تقصیر دانشگاه است که فقدان شخصیتش چنین رفتارهایی را ممکن می کند، یا تقصیر مدیران دولتی که با این رفتارهایشان هویت هر نهادی را که اندک وجود مستقلی هم داشته باشد نابود می کنند.
در شرکت صنایع شیر ایران جلسه داشتم. شنیدم که گویا نهاد ریاست جمهوری کمیته ای تشکیل داده برای حفظ کردن قیمت 22 قلم کالا ( عموما خوراکی) پس از آزادسازی قیمتها. این کمیته هم ظاهرا کارش این است که جلساتی تشکیل می دهد تا دوستان امنیتی و نمایندگان صنایع تولید کننده این 22 قلم را دور هم جمع کند و فضا و فرصتی ایجاد کند نمایندگان تولید کنندگان با زحمت برادران امنیتی یک دل سیر تهدید و ارعاب نوش جان کنند. در پایان البته نوید صدقه هم داده اند ؛که گزارش مشروحی از وضع و حال تان بیاورید، شاید یک کمکی بهتان کردیم. برایم جالب است که در این وضعیت که در مورد برخی کالاهای استراتژیک که بخش قابل توجهی از تولیدش در بخش خصوصی است اینطور چنگ  دندان نشان می دهند از سوی دیگر در مورد گندم که کل فرآیندش مونوپول دست خودشان است حرف از آزاد سازی قیمت می زنند. نمی دانم از پدرسوختگی شان است یا واقعا خودشان هم نمی دانند چه باید بکنند.
از اخبار جالب توجه دیگر اینکه ستاد قالیباف برای انتخابات ریاست جمهوری دور بعد عملا آغاز به کار کرده است. در مورد چشم انداز حضور قالیباف در رقابت برای تصاحب صندلی عالی ترین رده مدیریت اجرایی کشور یادداشت مفصل و جداگانه ای خواهم نوشت. در مورد خود ستاد هم گفته اند اینجا و آنجا اطلاعات پراکنی نکنید، ما هم بچه خوبی بودیم، گفتیم چشم.
در نیجریه هم گویا یک محموله تسلیحاتی توقیف شده که ظاهرا در ایران بارگیری شده بوده و با بارنامه تقلبی مصالح ساختمانی به نیجریه فرستاده شده بوده. فکر می کنم بیش از آنکه ایران تنش در آفریقا را مستقیما و فعالانه به عنوان یک هدف تعقیب کند، به عنوان یک مرکز امن تجمع تروریستها اثر انگشتش بر روی خیلی از وقایع ( که لزوما ارتباط مستقیمی هم با سیاستهای تهران ندارند) می ماند. عربهای دو ریالی امارات، دوبی نیم وجبی رو یکی از اصلی ترین لجستیک سنترهای دنیا می کنند؛ ما مملکتمون چیزی بهتر از محل گردهمایی گروه های تروریستی نمی شه.
خبر بامزه دیگه اینکه ایران گویا سهمی در معادن اورانیوم نامیبیا دارد. چیزی حدود 16 درصد. این سهم 5 سال پیش از انقلاب خریداری شده بوده. بر اساس قطعنامه 1929 ایران ظاهرا از سرمایه گذاری در کلیه معادن اورانیوم جهان منع شده است. اما شرکت ريو تينتو ، که کنترل این معدن را در دست دارد، اعلام کرده در مذاکره با دول اروپایی به این نتیجه رسیده است که ایران می تواند سهم خود را در این معدن حفظ کند اما، نه به اورانیوم و نه به سود آن دسترسی نخواهد داشت. بامزه است از این جهت که فکر می کنم گفتن شما می توانید سهم تان را حفظ کنید ولی با این شرایط، از فحش ناموس برای جمهوری اسلامی بدتر است. البته از سوی دیگر خوشحال کننده است چون سرمایه مملکت از دست غارتگران دور و برای صاحبان واقعی اش ( که انشاالله روزی از صغیری در می آیند) محفوظ خواهد ماند.
تعداد یادداشتهای جداگانه و مفصلی که قول نگارششان را داده ام به شکل وحشت آوری در حال افزایش است. از این یادداشتها هم هنوز کاملا ناراضی ام. شاید یک وجه از ادامه دادن نوشتنشان همین تمرین برای کامل نبودن است، یک جور نبرد با وسواس.
   

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر