۱۳۸۹ آبان ۱۱, سه‌شنبه

یکشنبه نهم آبان 89


باز هم یادداشت نویسی من به روز بعد از تاریخ متناظرش کشیده شد. نکته ای که وضعیت امروز رو از دیروز ناراحت کننده تر می کنه ، علاوه بر تکرار شدن این وضعیت، اینه که من پریروز یک کاری انجام دادم، یک کاری به تعویق افتاد؛ اما دیروز هیچ خروجی ای نداشتم و کلی کارها هم به تعویق افتاد. بدتر اینکه   هنوز بعد از این همه سال کارهای ساده ای مثل تقسیم منابع موجود بین کارها با هدف ماگزیمم کردن مطلوبیت یا حصول اطمینان از صحت ارتباطات بین جزئیات و کلیات طرحها و نقشه هایمان را نیاموخته ایم. البته فکر می کنم همه اش تقصیر ما نیست، بخشی از ماجرا این است که وقتی باید این چیزها را یاد می گرفتیم داشتند چرند توی مغزمان می کردند، حالا که مغزمان مثل سنگ سخت شده؛ طبیعی است که، نرود میخ آهنین در سنگ. من این مسئله را در کلی ترین صورت آن کسب مهارتهای لازم برای مدیریت خودآگاهی می بینم. در این مورد یادداشت جداگانه ای خواهم نوشت.
یکی از مهم ترین اخبار امروز درگذشت اولین باغچه بان ،یکی از اصلی ترین بنیانگذاران و پیشگامان اپرای ایرانی بود. طبیعتا کارهای باغچه بان به رویکرد وزیری نسبت به موسیقی ایرانی( که من ، به لحاظ تئوریک، دل خوشی از آن ندارم) نزدیک بود؛ اما از سوی دیگر علاوه بر تاثیری که باغچه بانها (اولین و ثمین) بر ایجاد ارتباط بین موسیقی و فرهنگ ایران با جهان خارج
داشته اند، این حداقل حق آنها و ما بود که فضای مناسبی برای نمایش نتایج فعالیتهایشان و تعقیب ایده هایشان بوسیله علاقه مندانش وجود داشته باشد. تا جائیکه می دانم رویکرد و جریان وزیری به موسیقی کلا رو به انقراض است؛ بعضی ها هم باقی مانده اند، مثل ساکت ،همان منقرض شوند بهتر است. در مورد این جریان هم یک یادداشت جداگانه خواهم نوشت.
خبر داخلی مهم دیگر اینکه ظاهرا دانشگاه تهران از پذیرفتن دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی ایران خودداری کرده است؛ نتیجه اینکه داشنجویان هم حالا معترض به انحلال دانشگاهشان شده اند. گویا قضیه به نیروی ضد شورش و این حرفها هم کشیده است. جالب اینجاست که ظاهرا لاریجانی ( رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران) رفیق فابریک وزیر بهداشت ( اخذ کننده این تصمیم مشعشع ) است. خواستم در جریان باشید سطح هماهنگی در این مملکت به این شکل است. در این هیر و ویر هستند دوستانی که ادعا می کنند اصلا انحلال این دانشگاه به دلیل برخی موضع گیری های سیاسی اساتیدش بوده است. صرف نظر از همه این ملاحظات تاکتیکی یک ملاحظه استراتژیک این است که ریشه اصلی این تنشهای ساختاری که هر روز به بهانه ای از گوشه و کنار جامعه ما به شکلی از اشکال بیرون می زند، فقدان فضای مناسب برای انجام معامله های قدرت سیاسی-اجتماعی در سطح اجتماع است. از فضای خفقان و سرکوب که بگذریم، عمده ترین دلایل عدم وجود این فضا سطح پائین شفافیت در تمام اجزا و ساختار جامعه و صد البته جلوگیری فعالانه حکومت از شکل گیری نهادهای مستقل اجتماعی است. شایان ذکر است که این جلوگیری البته بواسطه فقدان بسیاری از زیرساختهای فکری و فرهنگی تشکیل نهادهای اجتماعی- انجام معاملات تقویت می شود. این آخری به زعم من ام العیوب است. این را هم اضافه کنم که به نظر من اصولا اصلی ترین ارزش و فایده آن چیزی که به آن حکومت دموکراتیک می گوئیم، همین ایجاد فضای مناسب معامله ای است که باعث پیشگیری از برزو تنشهای ساختاری می شود. در این مورد هم البته دلم می خواهد یادداشت جداگانه ای بنویسم.  
خبر جالب دیگر اینکه ظاهرا موسوی و کروبی در محل زندگی موسوی با یکدیگر دیدار داشته اند. روایتی حماسی-لری از شکست حصر ( همان تلاش ماموران امنیتی برای جلوگیری از این دیدار) هم جالب است. جالب از دو جهت، هم اینکه این دو عزیز موفق به دیدار با هم شده اند و هم اینکه روایت منبع نزدیک به کروبی واقعا بامزه است.
نکته جالب در حوزه اخبار خارجی اینکه عراق همچنان بدون نخست وزیر است. گروه های شیعه که نمی توانند با هم به توافق برسند، ظاهراً به دعوت ملک عبدالله هم پاسخ مناسبی نداده اند گویا. سازوکارهای دموکراتیک در عراق هنوز نقائص عملکردی فراوانی دارند که به نظرم بخش عمده ا از ماجرا به این بر می گردد که این سازوکارها هوز فاقد پشتیبانی مناسب در لایه های گوناگون اجتماع عراق است. عراق هم دقیقا مشکل ما را در این حوزه( دموکراسی و تنش ساختاری) دارد، با این تفاوت که بر خلاف حرکتش در این حوزه رو به جلو است. شاهدش هم مطبوعات عراق که می گویند به لحاظ آزادی و امنیت در منطقه بی نظیر هستند.
من در این مجموعه، که هنوز نمی دانم یادداشت روزانه است آیا ،یا وقایع نگاری یا پوشش اخبار یا چه، به عمد، پوششی از اخبار تنشها اجتماعی نداده ام مگر اینکه از اهمیت استراتژیک برخوردار باشد؛ اما تصور می کنم این اخبار را هم باید به شکل مناسبی پوشش داد و مردم را با آن
درگیر کرد. در مورد استراتژی های پوشش اخبار تنش هم یادداشت جداگانه ای خواهم نوشت.    

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر