۱۳۸۹ آبان ۱۴, جمعه

پنجشنبه سیزدهم آبان 89


امروز، یکی از پر تنش ترین روزهای یک ماهه اخیر را تجربه کردم. یکی از طلبکارها تقریبا رسوایی به راه انداخته بود. مشکل این وضعیت سیکل معیوب بودن آن است، وقتی این موضوعات اعصابت را به هم می ریزد، کار درست پیش نمی رود و وقتی کار درست پیش نمی رود اوضاع پول رو به راه نیست.
از اخبار بامزه امروز این است که ایالات متحده گروه جندالله را در لیست گروه های تروریستی قرار داده است. جندالله هم بیانیه ای صادر کرده و آمریکا را عامل صهیونیزم خوانده است. نمی دانم باید برای آمریکا دل سوزاند که هر کار می کند متهم به حمایت از صهیونیزم است، یا برای صهیونیزم که مر غ عزا و عروسی است و هر کس هر کاری که بکند فحش ماجرا این دوستان هستند. به هر حال فکر می کنم یکی از جالب ترین پیوندهای ایالات متحده و اسرائیل همین است که اولی فحش خور همیشگی و دومی فحش همیشگی است.
خبر مهم دیگر اینکه نسرین ستوده در زندان اعتصاب غذای خشک را از سر گرفته است. این خبر اصلا  آنقدر که باید انعکاس پیدا نکرده است. چه موقعیت عجیبی است، موقعیتی که تو برای جنگیدن با دشمنت چاره ای جز صدمه زدن به خودت ، به مثابه صدمه زدن به خودت، نداری. عجیب برای توصیف این موقعیب عجیب مزخرف است. در این مورد بیشتر از این نمی خواهم بنویسم.  
خبر دیگر اینکه دستگاه اطلاعاتی ایران بازی تازه ای را شروع کرده که در آن ادعای دستگیری چهار نفر ( تروریست) مطرح شده که از داخل خاک انگلستان و از یک ایرانی دیگر دستور می گرفته اند. نکته جالب این ماجرا افشای فوری اسامی این افراد است که رویه عمومی ایران و البته ملاحظات فعالیتهای امنیتی چندان سازگار نیست.
اخبار اعمال خشونتهای گسترده و سیستماتیک در سراسر جهان کم نیست؛ در حقیقت می توان گفت بسیار زیاد است؛ آنقدر زیاد که پوشش تفصیلی شان در این مجمل امکان پذیر نیست. فقط می توانم بگویم وضع خیلی بد است و از آن مهم تر اینکه ترور در این عصر در حال تبدیل شدن به یکی از اصلی ترین ملاحظات ترسیم چهره سیاست در تمام جهان است. فکر می کنم در مورد این تغییر هم باید به صورت جداگانه یادداشتی نوشت.    
امروز برای انجام کاری به اتاق بازرگانی ایران رفته بودم. نزدیکی محل اتاق به سفارت سابق ایالات متحده موجب شد، توفیق اجباری قرار گرفتن در لابه لای تظاهر کنندگان نصیبم شود. وقتی داخل اتاق رفته بودم چند تا بچه جقله ( 10-15 ساله، گروه سنی ای که به نظرم بخش مهمی از تظاهرکنندگان را تشکیل می دادند) داخل اتاق آمده بودند و سراغ دستشویی را می گرفتند. داشتم با خودم فکر می کردم بهترین جواب به آنها این است که:« فرقی نمی کنه هر جاش دلت می خواد کارت رو انجام بده، شما که به هر حال به همه جاش شاشیدین رفته». در حین نوشتن این یادداشت این بند را برای عزیزی خواندم. در جواب گفت باید می گفتی تشریف ببرید اتاق ریاست، طبقه هفتم.غیبت سبزها از این روز تا جایی که من اخبار را رصد کردم با سکوت نسبی از دو طرف همراه بوده. تنها خامنه ای قبل از مراسم اندکی شاخ و شانه کشیده بود واقعا نمی دانم آیا این سکوت برای ما بهترین انتخاب ممکن بود  یا نه؟ این ماجرای نسبت جنبش و خیابان هم خود تاملات تفصیلی جداگانه ای می طلبد که تا دیر نشده باید آن را قلمی کرد.  نکته جالب دیگر در مورد سیزدهم آبان این سالها اینکه سازمان تبلیغات اسلامی در بین تمام دانشجویان خط امام فقط کشته ها ( شهدا) را می تواند در تبلیغاتش بگنجاند. مابقی علاوه بر اینکه عموما از کرده خود عمیقا پشیمان اند، از نظر حکومت امروز ایران، نه پیرو خط امام، بلکه برانداز و دشمن جمهوری اسلامی تلقی می شوند. البته شایان ذکر است که مصی آمریکایی مترجم گروگانگیرها و رئیس ابله سازمان حفاظت از محیط زیست دولت شل ممد خاتمی طی مصاحبه ای اعلام نموده من یکی که پشیمان نیستم و خیلی هم کار خوبی کردیم و دممان ( به فتح و ضم دال هر دو صحیح است) گرم.  
امروز روز اعلام رسمی شکست من برای بومی نمودن تکنولوژی قلیان، حداقل در مرحله نخست بود، و برای اولین بار پس از خرید قلیان جهت استعمال آن ( یا دقیق تر بگوم، استعمال دود آن) به شیره کش خانه معهود مراجعه نمودم.بدیهی است با توجه به ارزش افزوده فراوان و مزیتهای گوناگون قلیان خانگی ، متخصصین بومی این شکست را نه عامل مشوق تسلیم بلکه سرپل رسیدن به پیروزی های بزرگ آینده در مورد این صنعت استراتژیک می بینند و می دانند.
  



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر