۱۳۸۹ آبان ۲۰, پنجشنبه

احمدی و برونیابی


می گن یک روز دو نفر با هم دیگه از بالای یک ساختمون صد طبقه میافتن پائین. توی این مسیری که پائین می یومدن یکی خیلی آروم و خونسرد بوده و یکی خیلی ضجه می زده و ناله می کرده. وقتی فقط ده طبقه تا زمین فاصله داشتن، اون بنده خدایی که از اول ماجرا آروم بوده بر می گرده به رفیقش می گه: بی خود بی تابی نکن نود طبقه رو به لطف خدا با سلامتی طی کردیم، انشا الله در این ده طبقه آخر هم اتفاقی نمی افته.
پ.ن: این جک علاوه بر اینکه خنده داره به نظرم زیاد پیش خواهد اومد بهش ربفرنس بدم فلذا تبدیلش کردم به یک پست مستقل.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر