۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

شنبه بیست و نهم آبان 89


با تاخیر حدودا یک هفته ای نوشتن این یادداشتهای روزانه را از سر گرفته ام. در مورد روزهایی که بدون یادداشت مانده در دفترچه ام نکاتی را ثبت و ضبط کرده ام و سعی می کنم در طول این در هر روز علاوه بر نوشتن یادداشت هر روز، یادداشت یکی از روزهای جا افتاده را هم بنویسم تا در این بین هیچ حفره ای وجود نداشته باشد. حقیقتا در مورد بخش سیاسی این یادداشتها هم، که فکر می کنم عمده دلیل اقبال برخی از دوستان به ان تقریرات است، ترجیح می دهم اگر قرار است کار ترویجی انجام دهم به صورت حرفه ای تر و در قالب مناسبی انجام دهم و بخش سیاسی این یادداشتها بیش از پیش شخصی سازی شود. بدیهی است که اگر اینکار( ارائه حرفه ای و در قالب مناسب) را انجام دهم، یا داده باشم هم، نمی آیم اینجا جار بزنم قضیه را؛ چون مصداق روشن عسس بیا مرا بگیر است. البته همه ما می دانیم که عسس برای اینکه بنده و جنابعالی را بگیرد به این دلایل و یا اصولا به هیچ نوع دلیلی احتیاج ندارد و این نگفتن عسس بیا مرا بگیر از جانب ما در واقع چیزی در حد تلاش برای تاثیرگذاری بر روی انگیزه های فرعی و درجه 2 جناب عسس است و اصولا این حقیر را تصور  توان دخالتی بیش از این در امور وابسته به مصلحت نظام در سر نمی گنجد.
امروز با سرماخوردگی شروع شد و به کسالت گذشت. کار هم خوب پیش نرفت اما با همین حال سرماخورده، از ساعت 7:00 ،که به بهانه یافتن یک کاسه سوپ گرم از خانه خارج شدم و پس از تناول سوپ و متعلقات سر از قلیانکش خانه های شیان در آوردم، تا ساعت 11:00 مشغول یللی و تللی بودم و البته در این بین ترافیک هم ب تاثیر نبود.
در حال حاضر که این یادداشت رامی نویسم البته هیچ اثر جدی ای از سرماخوردگی احساس نمی کنم و فقط، با توجه به نزدیک بودن ساعت خوابم، قدری خواب آلوده ام. برای اولین بار سیستم گرمایش خانه را روشن کرده ام و صدای یکنواخت موتورهای فن کویل و هوای گرمی که در خانه می دمد احساس لذت می کنم.
قصد داشتم در یادداشتهای روزهای پیش ، یادداشتهایی که هنوز نگاشته نشده، اشاره کنم که به لحاظ کاری در شرایط به سر می برم که امکان از دست دادن تعادل ذهنی بسیار زیاد است. در مورد کاری، که کاری بزرگ است، تا حد زیادی مطمئن ات می کنند، تو به شدت درگیر ماجرا می شوی، هم به دلیل اطمینانی که دریافت کردی و هم از این جهت که کار بزرگ متناسب با بزرگی اش مقدمات مفصلی دارد، و این شدن تمرکز و درگیری تو را به لحاظ ذهنی در برابر پالسهای منفی در مورد آن کار و به نتیجه رسیدنش بسیار حساس تر از حد طبیعی می کند؛ حساسیتی که می تواند منجر به ایجاد اختلال در برخی از رفتارهای حرفه ای ات شود.
در حال حاضر بخشی از اختلالی که پیش آمده در واقع یک تاخیر یک هفته ای در مورد کاری است که من روی زود رس بودن پولش حساب کرده بودم، در این شرایط ایجاد اختلال علاوه بر دلایل پیشین با بنیه ضعیف مالی حال حاضر من هم مرتبط است. در این شرایط البته به نوعی هم باید از این وقفه سپاسگزار باشم چرا که فرصتی ایجاد کرده برای اینکه به بعضی دیگر از کارها سر و سامان دهم.
سخت در تعقیب فرمول یک درآمد ثابت در کنار کارهای پروژه ای هستم و تصور می کنم تحققش چندان دور از دسترس نیست، اما، در مورد پایداری میانمدت و بلندمدت اش نگرانی های جدی و عمیقی دارم. در این مورد بیشتر خواهم نوشت.
اما اخبار:
برای من یکی از مهم ترین خبرهای این روزها، انتشار بیانیه میرحسین موسوی به مناسبت آذر ماه است. انعکاس بیانیه بد نبود ( گرچه خوب هم نبود) و بسیاری از نکاتی که در آن ذکر شده بود که گرچه حرفهای حسابی و اصولی هستند اما به نظرم طرح کردنشان از ارزش و اهمیت قابل توجهی برخوردار نبوده است. به نظرم تنها نکته ای که جای طرح و کار جدی داشته و دارد و در بیانیه هم به شکل مناسب و مکفی به آن پرداخته نشده است مسئله احتمال ایجاد شورشهایی بر اثر بحران اقتصادی است که مستقیما با جنبش سبز مرتبط نیستند، اما، حکومت آنها را به پای جنبش سبز خواهد نوشت. در این مورد باید بیشتر نوشت. کلاً همانطور که پیش از این هم گفتم به نظرم جنبش حال و روز خوبی ندارد. در این مورد هم تفصیلا خواهم نوشت بیشتر.
نکته جالب دیگر نامه مهدی هاشمی به دادستان است. مهدی هاشمی در نامه ای که نوشته در مورد منصفانه بودن فضای قضاوت تشکیک وارد کرده و در نامه حتی به احصاء ایرادات اصولی احضاریه دادستان پرادخته است. به نظرم خاندان هاشمی برای بردن جنگ تبلیغاتی کار بسیار بسیار سختی در پیش دارند و البته امتناع مهدی هاشمی از بازگشت به ایران می تواند این کار را دشوارتر هم بکند، منتها از سوی دیگر بازگشت مهدی هاشمی برای خودش و خانواده اش هزینه هایی دارد که به نظرم بسیار بیش از ارزش این بازگشت بدلیل تاثیرش در تقویت جبهه هاشمی هاست. البته همین چند لحظه پیش در خبرها خواندم که وکیل خاندان هاشمی توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده، به نظرم اشتباه مضحکی کرده اند و اگر به انجام این اشتباهات ادامه دهند شانس برد  هاشمیها در جنگ به میزان قابل توجهی افزایش می یابد.
خبر دیگر تصویب قطعنامه حقوق بشر علیه ایران در سازمان ملل است. اگر بعد از این همه کثافتکاری ایران می توانست بازهم جلوی تصویب این قطعنامه را بگیرد واقعا باید در سازمان ملل را تخته می کردند. گرچه این قطعنامه هم ارزش و اهمیت آنچنانی ندارد. شاید نکته جالبش فقط این است به نظرم که جواد لاریجانی ( نماینده جمهوری اسلامی) عملا در موضع ضعف و واکنش افتاده و از دیدبان حقوق بشر برای سفر به ایران دعوت کرده است. این یعنی قطعنامه برایشان یک بازی دو سر باخت شده. چون نتیجه دعوت و گزارش که معلوم است، ولی ظاهرا فشار آنی قطعنامه آنچنان زیاد بوده که برای رهایی از آن تن دادن به ماجرای دعوت اجتناب ناپذیر بوده است.
سریال کشفهای ایرانی در نیجریه هم همچنان ادامه دارد و اینبار 130 کیلوگرم هروئین در یک بار قطعات خودرو به مقصد نیجریه کشف شده. به نظرم این یکی به اندازه قضیه سلاح اهمیت ندارد. در واقع در مورد سلاح سلب مسئولیت از حکومت بسیار دشوارتر بود. منتها این مورد هم تحت تاثیر مورد قبلی ( مسئله اسلحه) انعکاس قابل توجهی یافت. البته باید اضافه کرد که شفاف سازی و همکاری ایران برای تعقیب عاملین این دو فقره قاچاق به نظرم سر راست ترین و اصولی ترین راه حا اعاده حیثیت از ایران در این ماجرا بود. باید پرسید چرا این رویکرد برای حل مسئله اتخاذ نشده است.
مراسم روز جهانی فلسفه از فردا ر ایران آغاز می شود. من با اینکه از تحریم شدن مراسم توسط یونسکو خوشحالم، اما شخصا دلم می خواست/ می خواهد در پنلها شرکت کنم. موقعیتش هم فراهم است عملا؛ منتها اگر روال روال همیشگی باشد این فرصت را هم با ک..ن گشادی از خودم خواهم گرفت.
خامنه ای هم جدیداً حرفی زده که به نظرم به معنای صدور فرمان ایجاد موج و سطح جدیدی از اختناق است. حضرتش فرموده «منفی بافی خیانت آشکار است» باید صبر کرد و دید دوستان اجرایی و امنیتی چظور روی پاس آقا اسپک می زنند.
در حالی که یکی از عمده ترین شکایتهای من از خودم وضعیت روابط اجتماعی ام است؛ شکایتهایی هم از شبکه روابطم دریافت می کنم. به این می گویند ورشکسته به تقصیر. هنوز باید خودم رو خیلی در مورد ساختن و مدیریت کردن روابط اصلاح کنم و تغییر بدم.
وقتی احساس می کنید، به هر دلیلی، جاده زندگی خیلی یکنواخت و بدون پیچ شده خودتان پشت رل زندگی تان یک قری بدهید و و رل را دو سه بار  به چپ و راست بچرخانید برای سلامتی تان خوب است. فقط زدن راهنما و رعایت سایر مقررات را فراموش نفرمائید که بخش قابل توجهی از تصادفات جاده زندگی در همین موقعیتها اتفاق افتاده و می افتد. این کاری است که من از امروز قصد انجام آن را دارمو اندکی قر با ماشین زندگی در جاده حیات، البته با رعایت کامل مقررات. گزارشش ر ا هم در همین یادداشتها منعکس می کنم.
دیشب خواندن کتابی در مورد «ساخت اجتماعی» رو شروع کردم، بعد از مدتها شروع به خواندن چیزی کردم که مرا به هیجان آورد. باز هم در موردش می نویسم. اصولا تصمیم دارم در این یادداشتها چیزهایی در ثبات و سکون و تغییر و تحول در زندگی بنویسم.
  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر