۱۳۸۹ آبان ۱۷, دوشنبه

یکشنبه شانزدهم آبان 89


این یادداشت هم به صورت بیات نگاشته می شود و البته بنده امروز را هم به روزهای تععطیل اضافه کرده ام. دلیل اضافه کردن امروز به لیست روزهای تعطیل ایجاد فرصتی برای قدری بازسازی و نظم دهی است. یکی از کارهایی که امروز قصد انجام آن را دارم هم البته برنامه ریزی برای سر و سامان دادن به این یادداشتهای روزانه است.
این یادداشتهای روزانه یک جورهایی برای من بچه ناخواسته هستند. من ایده دیگری داشتم و به دنبال چیز دیگری بودم که نبود، بعد از آنجا که به اندازه بود باید نمود ؛ من این یادداشتها را جایگزین آن چیزی که نبود کردم. بعد به این نتیجه رسیدم که این یادداشتها ممکن است فوائد دیگری هم داشته باشد؛ این است که تا امروز به نوشتنشان ادامه دادم. این یادداشتها هنوز خیلی بد هستند؛ هر چند شاید وقتی خیلی خوب شوند ،به نظر من، با زهم شما تفاوت عمده ای احساس نکنید. به نظرم می رسد که بد مدیریت کردن من، روشن نبودن رویه های اجرایی، عدم تکافوی منابع و پائین بودن سطح خودآگاهی من در این روزها، اصلی ترین مسببان پائین بودن کیفیت این یادداشتهاست. من قصد بازنگری های جدی برای اصلاح این وضعیت را دارم، از همه خوانندگان عزیز هم دعوت می کنم اگر در این مورد نظری دارند بنده را محروم نفرمایند. توضیح لازم اینکه اگر این یادداشت ها مثل آدم رو به راه شدند که هیچ. اگر نشدند حذفشان می کنیم. اصولا بچه ناخلف را باید کشت. مگر ما چه چه چیزمان از خاندان آنیلی کمتر است.
اما اخبار امروز:
اول اینکه در بین اعراب، خصوصا اعراب لبنانی نیکی به پدر و مادر، خصوصا مادر، یک سنت حسنه جا افتاده است. دقیقا به همین دلیل یک حسن جا نیافتاده با نیت به جا آوردن سفارش مادرش، سخنانی در مورد طیف وسیعی از مسائل ایران ، از هویت و توسعه و تمدن بگیر تا مسائل سیاسی روز، بر زبان جاری کرده که بنده از زمان شنیدن تا لحظه نگارش این سطور تلاش کرده ام خونسردی ام را در موردش حفظ کنم. مر خبر را اینجا نمی آورم، چون هم شما می دانید چه زرت و زورتی کرده هم تکرارش برای سلامتی اعصاب هیچکداممان مفید نیست. اما چند نکته در مورد فرمایشات ایشان هست که بنده اینجا در کمال خونسردی به آن می پردازم.
اول: ایشان یک مسائلی را به هم رابط داده، مثلا، هویت ما، تمدن ما،نسبت ما با مذهب، مسائل سیاسی روز ما، که شاید به هم ربط داشته باشند، اما این ربط چندان مستقیم نیست. ربطشان به هم بیشتر از این جهت است که همه اینها به ما ربط دارند. اما چیزی که در این میان عیان است این است که هیچکدام از این موارد، هیچ ربطی به ایشان پیدا نمی کند.
دوم: صرف نظر از اینکه چه چیزی به چه کسی ربط دارد، یک اصل اساسی وجود دارد و آن اینکه انسان شکر و هر چیز دیگر را باید متناسب با اندازه های خودش بخورد وگرنه مرض قند و هزار جور درد و بلای دیگر می گیرد. آدمی که تمام شان و قدر و منزلتش عروسک و سپر بلای یک مشت وحشی کسخول بودن است و خودش را تا دسته به مال و قدرت دنیا می فروشد؛ آن هم چه فروختنی که در همه جا جز به خرابکاری و آتش افروزی نمی شناسندش و حیطه اقتدارش از فرمان راندن به چند حقیر درمانده فرومایه مثل خودش که از بی عرضگی و بیعاری به خودفروشی افتاده اند فراتر نمی رود بهتر است در مورد چیزی جز سایز و رنگ و طعم کاندومهای مشتریانش و حالا اگر دست داد نهایتا خوش حساب یا بد حساب بودنشان سخنی نگوید.
سوم: برای هر انجام هر کاری ( حتی احمقانه ترین کارها) حتما یک روش عاقلانه هم وجود دارد. لذا به دوستمان پیشنهاد می کنم اگر خانم والده گرامی نیازمند دعای خیر هستند به جای آرشه کشیدن بر اعصاب ما، ایشان را به یکی از روسپی خانه های بیروت گسیل بفرمائید. این راه حل نسبت به راه حل فعلی شما چند مزیت دارد:
الف) خواسته شاان به طریق اولی برآورده می شود ( چرا که : شنیدن کی بود مانند دیدن)
ب) اعصاب ما سالم تر می ماند
ج) شما ضمن کسب رضایت مادر موفق به کسب روزی حلال هم می شوی و دیگر لازم نیست برای گذران زندگی به لجن کشیدن زندگی مردم منطقه را وسیله دست اندازی به اموال ما قرار دهی سردار شجاع ویدئو کنفرانسی. 
بنده بابت اینکه نتوانستم در نگارش این سطور خونسردی خود را حفظ کنم از خوانندگان محترم عذرخواهی می کنم. اما یک توضیح ضروری دیگر را باید اینجا ذکر کنم و آن اینکه احتمالا انگیزه نصرالله از انجام این حرکات موزون توجیه ارتباطش با ایرانی است که مشایی و احمدی نژاد آن را نجات دهنده اسلام می دانند؛ در برابر مشتریان عرب گردن کلفتش که هیچ کس را جز خود آدم به حساب نمی آورند و حقد و حقارت انگیزه دشمنی شان با ماست. این هم قابل درک است و هم شاید از یک زاویه قابل تحسین. بنده همیشه معتقد بودم خودفروشی که رقاصی نمی داند یک پول سیاه نمی ارزد.
خبر دیگر اینکه سعید علی حسینی، وزنه بردار جوان ایرانی که قهرمان وزنه برداری سنگین وزن جهان نیز بود به دلیل دوپینگ برای همیشه از شرکت در مسابقات وزنه برداری محروم شد. وزنه برداری ظاهرا کلا، علاوه بر آنکه بسیار تخمی است، ورزش کثیفی است و اصولا کل اموراتش روی کاکل تکنولوژی های دوپینگ می چرخد و ما هم در یک دوره ای این تکنولوژی را بوسیله یک مربی بلغاری وارد ایران کردیم و با آن یک فروند رضازاده تولید کردیم، اما ظاهرا حالا تکنولوژی مان قدیمی شده و دیگر چیزی جز محرومیت تولید نمی کند. رضازاده، که به نظرم کلا هم آدم تخمی ای است، بدلیل هواداری از احمدی نژاد امروز سیبل نفرت همه ماست و خبرهای مربوط به اختلافش با این وزنه بردار و نقشش رد ایجاد این مشکل داغ ترین موضوعات مورد توجه در مورد این خبر. صرف نظر از میزان صحت و سقم همه حرفهایی که در این مورد می زنند، وقتی به روزهایی فکر می کنم که برای گرفتن یک مدال طلای تخمی توسط همین گنده بک ذوق می کردم و ذوق می کردیم حالم از خودم و از خودمان به هم می خورد. امروز همه خبرها خوب هستند الحمدالله.
خبر دیگر اینکه یک سناتور جمهوری خواه در ایالات متحده به صورت ضمنی حمایت جمهوری خواهان از طرح ضربه نظامی به توانایی های حکومت ایران را مطرح کرده. حمله ای که به گفته او نباید زمینی باشد اما، قطعا چیزی بیش از ویران کردن مراکز حساس هسته ای ایران است. او گفته ما باید قدرت ایران برای حمله به ما و متحدین مان را سلب کنیم و به نظرم هر عاقلی می تواند تصور کند این احتمالا به معنای حمله به چه طیف وسیعی از امکانات و زیرساختهای لجستیکی کشور است. طبیعتا چنین اتفاقی تاثیرات عجیبی بر وضعیت داخلی ایران نیز خواهد داشت و البته جنبش را هم در موقعیت پیچیده ای خواهد گذاشت. در این مورد بعدا مفصل می نویسم. در اینجا فقط می خواهم بگویم، تا جائیکه حافظه من قد می دهد این حرف از نظر صراحت، لحن جمعی داشتن ف مقام ابراز کننده و مخاطب بین تمام حرفها مشابه یک استثناست.به نظرم اگر باشد از روی این نشانه ها قضاوت کنیم باید گفت امروز خطر جنگ جدی تر از هر زمان دیگری است. این اظهار نظر البته باید پس لرزه هایی هم داشته باشد باید منتظر ماند و دید. این پس لرزه ها قطعا تخمین ما را از ابعاد ماجرا واقعی تر می کنند.
خبر مهم دیگر اینکه علی لاریجانی با گرفتن 44 رای از 47 رای فراکسیون اصولگرایان مجلس، به عنوان رئیس این فراکسیون انتخاب شد. با توجه به درگیری های متعدد لاریجانی و دولت در طول سالهای گذشته به نظر می رسد این رای قاطع نشان دهنده ضععف پایگاه هواداران دولت در جمع اصولگرایان مجلس باشد.
خبر دیگر اینکه وزیر بازرگانی اعلام کرده پس از آزادسازی قیمتها از شبکه توزیع کوپنی کالاهای اساسی به عنوان ابزار تنظیم بازار استفاده می کنیم. به نظرم یک نفر باید برود و فحشهایی که اینها به نظام کوپنی دولت میرحسین در طول دوره انتخابات دادند را جمع کند و بعد از آقایان بپرسد، شما که به توزیع کوپنی کالا در دوره جنگ دشنام می دادید چه کرده اید که مملکت در زمان صلح و با نفت بشکه ای خدا دلار باز محتاج استفاده از این ابزار شده است؟
آخرین اما نه بی اهمیت ترین هم اینکه امروز سالروز درگذشت رامین پور اندرجانی پزشک وظیفه بازداشتگاه کهریزک است. دوست ندارم در این مورد هیچ چیز دیگری بگویم.         

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر