۱۳۸۹ آذر ۵, جمعه

سه شنبه دوم آذر 89

تنش مالی روز گذشته امروز هم ادامه داشت و حسابی فاتحه روز مرا خواند. دولت به دلیل آلودگی هوا فردا را تعطیل اعلام کرده. مردم از همین الان شروع کردن به نوشتن در مورد اینکه این تعطیلی در دل خود توطئه ای دارد و چیزهایی از این دست. اصولا وقتی در کشوری همه چیز غیرشفاف شد،اعتماد مردم از همه چیز سلب شد و همه جا به تنش آلوده شد مردم به شایعات دل می بندند. اینها نشانه های بسیار خطرناکی است. افسوس و صد افسوس که امروز این نشانه ها صرفا برای کسانی مهم و حساسیت بر انگیز است که دیگر قدرتی برای ایجاد تغییر ندارند و قدرتمندان جامعه ( که البته شک جدی دارم در مورد اینکه اصولا پتانسیل ایجاد تغییر مثبت در وضع مملکت جز از طریق کناره گیری از قدرت را داشته باشند) هم این نشانه ها را به تخمشان می گیرند.
سخت نگران بودم که با این تعطیلات احمقانه پیش رو هیچ یک از مطالباتمان وصول نشود و بحران در تمام این تعطیلات ادامه پیدا کند، اما، در عین ناباوری یکی از مطالبات وصول شد و من چند قدمی از زندان دور شدم شکر خدا.
خبر بد شخصی امروز من این بود که دوستی که دیروز گفتم قصد سفر به تهران را دارد به دلیل تعطیلی سفرش کنسل شد و من که کلی دلم را برای دیدنش و گپ و گفت صابون زده بودم حالم گرفته شد.
شام را با یک دوست نازنین بیرون رفتیم، در راه صحبت نوع فعالیت رسانه های سبز بود. واقعیتش من هنوز هیچکدام از تلویزیونهای سبز رو ندیدم، اما سایتهای سبز به نظرم خیلی بد عمل می کنند. خیلی اخبار مهم را نمی پوشانند و در پوشش اخبار جنبش  هم نگاهشان به گستره بسیار بسیار محدودی از طیف هواداران بالفعل و بالقوه جنبش است. داشتم برای آن دوست به عنوان یک مثال مسئله وخامت حال ملک عبدالله را بررسی می کردم که بنا به دلائل متعددی از اهمیت و حساسیت فوق العاده ای برخوردار است، اما رسانه های سبز هم، همگام با عموم رسانه های ایرانی بسیار، بسیار بد به مسئله پرداختند. اوج مداقه و کنکاششان در خبر این بود که مچ احمدی نژاد را گرفته بودند که چرا از کسی خودتان او را اسپانسر فتنه می دانید احوالپرسی کرده اید؟!!! واقعا با این وضع ما به هیچ جا نمی رسیم. پیش از این گفته ام که من گرچه با پوشش اخبار تنشهای مبارزه بسیار موافقم اما این بخش را در فعالیت رسانه های سبز محتاج بازنگری سیاستی جدی می بینم. البته کم سوادی هم بین مان بیداد می کند. با این کاری که نمی شود کرد، اما بازنگری سیاستی در مورد پوشش اخبار تنش را باید خیلی جدی پی گرفت.
دوستی که برای شام با هم بیرون رفته بودیم اطلاعات بسیار موثقی از دفتر آل اسحاق ( رئیس اتاق بازرگانی تهران) داشت که نشان می داد آل اسحاق مایل به حفظ همین ترکیب ( آل اسحاق در اتاق تهران- نهاوندیان در اتاق ایران) است. گرچه ظاهرا دوستان مجمع اقتصاد همچنان سیخش می زنند برای کاندیداتوری. جمیلی ( عضو هیئت رئیسه) علاقه و اشتهای بسیاری به کاندیداتوری برای ریااست اتاق دارد اما فکر می کنم همه عقلا در اینکه او توانایی و کارکتر لازم برای انجام این کار را ندارد. شاید تنها شانسش ، که آن هم چندان قوی نیست، این باشد که مجمع اقتصاد پشت سرش بایستد. نشانه های دیگری هم در دست است که نهاوندیان برای شرکت در انتخابات اتاق قدری جدی تر شده. این دوست چنین تحلیل می کرد که نهاوندیان به مجموعی از دلائل شخصی و سیاسی منتظر است تا از طرف جمع قابل توجهی از بازرگانان شاخص کشور برای حضور در انتخابات دعوتنامه دریافت کند. برخی از نزدیکان دکتر هم معتقدند تاخیر دکتر در شروع فعالیتهای انتخاباتی سبب می شود فرصت ضربه زدن به رقبایش وقتی آنها برای حمله به او از موقعیت تعادلی خارج شده اند به دست می آورد. به عزیزان تذکر دادم که اگر غفلت کنید این تاخیر البته می تواند منجر به واگذاری ابتکار عمل به رقبا شود. ماجرای اتاق در دوره ریاست نهاوندیان به نظرم خوراک یک گزارش مطبوعاتی حسابی است. یکی دو نمونه از این گزارشها دیده ام منتها به نظرم روح مطلب در آنها به شکل مناسبی منعکس نشده. یکی از اخبار مهم این روزها ضرب الاجل گامبیا به نمایندگان جمهوری اسلامی برای ترک این کشور است به نظر می رسد این مسئله با محموله های اسلحه و مخدر کشف شده در نیجریه ارتباط دارد.
خبر مهم دیگر امروز گلوله باران سواحل کره جنوبی بوسیله کره شمالی است. با توجه به اینکه کره شمالی هیچ حامی ای جدی در جهان ندارد و در حال حاضر هم در ساختار حاکمیتی اش دچار ناپایداری های جدی است قدری عجیب است که کره شمالی دست به چنین اقدام تحریک آمیزی زده باشد. حدس می زنم احتمالا کره جنوبی ابتدائاً سیخی به آنها زده است.
امروز یک شعر چرندی هی تو مخم تاب می خورد. یک شعری که می گوید:
تا که یک نسل به یک اصل خیانت نکند/ به گلو فرصت فریاد ابوذر بدهید
شاعرش باید از این نسل سومی بچه پر روی ک...نی باشد. اگر پیدایش می کردم شعرش را با چک و لگد و فحش خواهر و مادر توی حلقش می کردم.
از اخبار خوب امروز برای من، یکی هم اینکه دو قراردادم با یک سازمان ثروتمند و با ثبات تقریبا نهایی شده است. امیدوارم این قراردادها مدخل مناسبی برای ورود به این سازمان شود.
امروز یک مددجو برای یکی از فعالین داوطلب خیریه ای که با آن کار می کنم دردسر و مزاحمتهایی ایجاد کرده بود. باید یادم باشد در دستور جلسه فردا لزوم تدوین آئین نامه حفاظت و امنیت برای این گروه جدید را هم بگنجانم.  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر