۱۳۸۸ شهریور ۲۵, چهارشنبه

مفت باشه، گلوله جفت باشه

از مثلهای مردم کوچه بسیار چیزها می توان در مورد لایه های گوناگون اجتماع آموخت و فهمید.البته آینه امثال و حکم آینه ای صادق نما نیست، بلکه انحنایی که کنایه و هزار و یک ملاحظه و محدودیت بر این آینه تحمیل کرده خود را در اعوجاج تصویر نیز به نمایش می گذارند.
برای مثال همین مثل «مفت باشه گلوله جفت باشه» را در نظر بگیرید. ممکن است محصول تنگی قافیه و وسعت مدبر باشد که مفت و جفت مقفایند. یا ممکن است ساخته شده باشد تا دقیقاً همین رویکرد را به انتقاد و تمسخر بگیرد. یا ممکن است برآمده از دل حکمت و داستانی باشد که فرد یا افرادی در شرایط خاص بر اثر ملاحظه ای ویژه، یا صرفاً از روی طنازی، موقعیت خود را با آن قیاس می کنند.
البته این هم ممکن است که آورنده، آنچه را ذکر می کند به مثابه قانونی جهانشمول نگریسته باشد.ضمناً این احتمال هم هست که دو یا چند حالت از حالتهای برشمرده برای یک مثل در یک اجتماع اتفاق بیافتد.
آنچه در اینجا قصد بررسی آن را دارم مثل «مفت باشه، گلوله جفت باشه» به صورت یک قانون عموماً صحیح است. لازم به توضیح نیست که این «مفت» بودن به معنای عدم الزام به پرداخت پول است و گرنه همین مفتها بعضاً هزینه های گزافی را به دریافت کننده تحمیل می کنند. نمونه های زیادی از رفتار ایرانیان سراغ دارم که شاید تنها با همین مثل قابل توجیه و بررسی است. بسیار اندیشیده ام که ریشه چنین رفتارهایی چه می تواند باشد.
شاید نادیده گرفتن برخی عناصر ، همانند زمان و فشار روانی، در مجموعه هزینه های یک عمل، شاید داشتن رویکرد هیستریک نسبت به موقعیتهای برد-باخت(وقتی می شود چیزی را بدون دادن بگیری، حتماً باید بگیری) و شاید هم داشتن رویکرد هیستیریک به مقوله «پول». به نظر من این آخری ریشه آن دلایل فوق الذکر و بسیاری از دلائل مشابه نیز هست . و اتفاقاً آنچه سخت جای تامل دارد همین نکته است. آیا این رویکرد هیستیریک به پول همان شکلی از «از خودبیگانگی» است که مارکس از آن سخن گفته است؟، آیا این رویکرد ناشی از این واقعیت است که پول در ایران در گردشی بسیار ناسالم به برخی از کالا ها و خدمات لوکس و یا فوق العاده تخصصی گره خورده و مردم به اقتصاد خود عموماً به صورت یک اقتصاد معیشتی می نگرند و پول را راه برطرف کردن دسته محدودی از نیازها می دانند، کالایی فوق العاده گران قیمت که نایاب است و باید صرف نیازهای خاص و ضروری و کالاهای غیرقابل جایگزینی گردد. آیا بدلیل عدم پیوند ارگانیک نظام مبادله بر مبنای پول در جامعه ایران، چنین نگرشی نسبت به پول در ایران بوجود آمده که آن را چیزی خارج از جریان زندگی می بینند، و البته تاثیری که این نظام بر افزون شدن فاصله فقیر و غنی داشته نگاه هیستیریک به پول را در هر دو تقویت کرده است؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر