۱۳۸۸ شهریور ۱۱, چهارشنبه

کوتاه در مورد مرکزیت

این روزها اظهار نظرهای عجیب زیادی در مورد نسبت جنبش با مقوله مرکزیت در شبکه روابط اجتماعی-سیاسی می شنوم. اظهار نظری هایی که می توان مدعی شد در حوزه مسئله حساسی طرح می شوند(در نظر بگیرید که شبکه روابط پدیدار هر پدیده اجتماعی-سیاسی است و درجه مرکزیت گره ها یکی از اصلی ترین ابزارهای توصیف چنین شبکه ای)، اما هرگز متناسب با آن مسئولانه سنجیده و دقیق نیستند.
اگر بخوام قدری مصداقی تر صحبت کنم می تونم بگم به طور مشخص در مورد سه دسته از اظهار نظرها نگرانی دارم:
1- اغراق در مورد توانایی های جنبش برای اداره شبکه ای با میانگین و انحراف معیار مرکزیت پائین
2- اغراق در مورد ارزش اداره جنبش در قالب شبکه ای با میانگین و انحراف معیار مرکزیت پائین
3- طرح مرکز گریزی جنبش به مثابه مباینت اهداف و خط سیر جنبش با مقولات مرتبط به مرکزیت در شبکه های روابط اجتماعی-سیاسی
این برداشت آخر که در واقع می توان گفت رادیکال ترین روایت است،با در نظر گرفتن سوابق تاریخی و مشاهداتم از صحنه امروز سیاست و اجتماع ایران بیش از دو مورد دیگر برانگیزاننده نگرانیهاست و طرح ایرادات آن به اشاره بسیار ساده تر است، لهذا نوشتن از آن حتی در چنین وضع و حالی مطلوب و ممکن است.
اگر آنچه را در باب نسبت پدیده و پدیدار در حوزه سیاست و اجتماع در پاراگراف اول نقل کردم بپذیریم، برهان دیگری دال بر امتناع آن مباینت مورد احتیاج نخواهد بود، و اگر نپذیریم اقامه دلیل در اثبات صحت آن مجالی خارج از حصوله این یادداشت کوتاه می طلبد. بنابراین با طرح این تذکر ختم کلام می کنم که گوهره قدرت سیاسی و اجتماعی با مفهوم مرکزیت در شبکه های روابط سیاسی-اجتماعی پیوندی عمیق دارد و لذا در حیطه نظریات موجود و کلیه پیشرفتهای قابل پیش بینی شان عدم درگیری هر حرکت درگیر مقوله قدرت با مسئله مرکزیتهای شبکه روابط اجتماعی-سیاسی(سلباً یا ایجاباً) قابل تصور نیست.
به ربان آمیزاد، جنبش سبز در هر حرکتی یا اقدام به تشکیل گرهی با درجه مرکزیت بالا در شبکه روابط اجتماعی و سیاسی می نماید و یا چنین گرهی را از بین گره های موجود از حیز تاثیرگزاری ساقط می نماید.
تا طرح نظریه ای جامع، سازگار و کارآمد که بتواند بدون استفاده از این مفهوم یا مشابهات و یا هم ارزهایش به توصیف و تجزیه و تحلیل وضعیت نهادها و کارکردهای سیاسی اجتماعی در جامعه بپردازد،انحراف از این معیار در مشاهده و تحلیل هر حرکت جنبش تنها و تنها فرورفتن بیشتر در توهمات است.
پ.ن1: ای نوشته انعکاس وجه سلبی دغدغه من در این زمینه بود، تجربه های پیشین می گویند برخورد ایجابی عموماً پاسخ به مراتب بهتری در پی دارد. بنابر این دعوت می کنم از تمام دوستان که درباره نسبت جنبش با مراکز شبکه اجتماعی-سیاسی ایران قلم بفرسایند. اولین موضوع هم می تواند این باشد که اصولاً پپرسشهای اساسی در مورد نسبت جنبش و مرکزیت کدامند؟
پ.ن2: قابل توجه اینکه وقتی از پائین بودن میانگین و انحراف معیار درجه مرکزیت گره های شبکه در عین داشتن یک عملکرد متمرکز و هماهنگ صحبت می کنیم، در واقع می گوئیم مرکزیت را در بعد دیگری از شبکه جای داده ایم( که دسترسی دشمن به آن دشوار است)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر