۱۳۸۸ مهر ۸, چهارشنبه

آخ

توی این کافه ای که شده پاتوقم داشتم یه موسیقی درپیت گوش می کردم می گفت:
من اگه بازی رو باختم
شعر تنهایی رو ساختم
توی این بازی همه عالم و آدم رو شناختم
فکر می کنید قافیه اش اتفاقی جور شده، شاید بین اینها یه هم ریشه گی باشه.
دوست دارم اون شعزهای کلاسیکی رو کف فکر می کنی از طریق درست کنار هم گذاشتن لغات انگار حکمت درونی شان رو به تو نشون می ده. حافظ رو اوج چنین کاری می دونم. صد البته اگه یکی مثل من بخواد از حافظ تقلید کنه احتمالاً نباید عقلش به چیزی بهتر از اونی که بالا نوشتم قد بده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر