۱۳۸۸ مهر ۷, سه‌شنبه

کار یا کاراهه؟

کار یا کارراهه شغلی؟
یکم-انگیزه شناسی:
ما در شرکت یک همکار نسبتاً تازه وارد داریم که گویا تجربه همکاری اش با ما اولین تجربه کاری او محسوب می شود. از انجا که هر ووقت او را می بینم به یاد ده سال پیش خودم می افتم و با توجه به اینکه آدم فهیم و باهوش و نسبتاً با سوادی به نظر می رسد که در ابتدای راه پیشرفت قرار دارد دیروز قصد داشتم برخی از مطالب این پست را با او در میان بگذارم، اما اولاً حسش موجود نبود، دوماً من به خودم قول دادم تا اطلاع ثانوی در حوزه مدیریت نیروی انسانی کاری انجام ندهم ، سوماً این روزها اخلاق گندم از زهرمار هم تلخ تر شده و حرف زدن برایم حکم کوه کندن را پیدا کرده و چهارماً آن بنده خدا هم گناهی مرتکب نشده بود که مستحق عقوبت هم صحبتی با زهرماری باشد که من هستم؛ لهذا چند کلمه ای بلغور کردم رفتم. بعد از ظهر در حال دود کردن به این نتیجه رسیدم که شاید بد نباشد انچه می خواستم به او بگویم با برخی از موارد که مدتهاست می خواهم با شما در میان بگذارم درهم بیامیزم و پستی را که می بیننید فراهم کنم، تا هم شما بخوانید و هم آن همکار عزیز.

دوم- اهمیت فعالیت تخصصی و حرفه ای:
حرفهای تکرای در مورد تاریخچه تخصصی شدن فعالیتها و تاثیر آن بر اقتصاد و فرهنگ و این چیزها که مطلقاً لازم نیست برای شما خوانندگان فهیم بزنم فقط یک نکته هست که باید همه دوستان را به آن توجه دهم. مسئله «از خودبیگانگی» به روایت مارکسی. این روایت یک فرض بنیادین دارد و آن اینکه کارها با تقطیع شدن، بخوانید تخصصی شدن، از معنا تهی می شوند و در نهایت کسی را که برای «دستمزد» کار می کند مبتلا به صورتی از خود بیگانگی می کنند، که احتمالاً تنها صورتی است که مارکس می شناسد. منتها تاملات مدیریت مدرن و سپس کارایی راه حلی که برای مقابله با از خود بیگانگی ارائه نموده است ثابت می کند آنچه موجب از خودبیگانگی می شود ، نه تهی شدن ذات فعالیت از معنا بلکه مجموعه ای از شرایط است که عامل را از تفکر در عمل انجام شده باز می دارد و بدینسان او با هویت خود به عنوان «عامل» بیگانه می شود. پس اصل حرف من این است که عمل کاری خود را جدی بگیرید و در آن تامل کنید، چرا که صرفنظر از اینکه شما بپسندید و یا نه بخش مهمی از هویت شما را تشکیل می دهد و بی توجهی به آن موجب خروجش از دایره هویت و شخصیتتان نخواهد شد، بلکه تنها شما را نسبت به بخش مهمی از هویت و شخصیتتان بیگانه خواهد کرد.

سوم- ابزارهای سطح 1:
در این بخش قصد دارم ادعا کنم برای مقابله با این از خودبیگانگی دو ابزار اصلی وجود دارد که عبارتند از نگرش کارراهه ای به مجموعه فعالیتهای شغلی و کیفیت اندیشی در فعالیتهای شغلی. ابزار اول برای جبران فقدان برخی پتانسیلها در وضعیت فعلی شغلی شما برای معنا بخشی به آن اثر زیادی دارد و ابزار دوم به شما کمک می کند تا تمام پتانسیلهای موجود در وضعیت فعلی را آزاد کنید.

چهارم- نگرش کارراهه ای:
شعار بنیادین این نگرش این است که شما نمی توانید هیچگونه فعالیت شغلی ای را بدون نگرش نسبت به آینده آن به سرانجامی رضایت بخش برسانید. پیش از توضیح درباب چگونگی پیاده سازی این نگرش اجازه دهید تا برخی از دلایل پشتیبان این ادعا را با هم مرور کنیم. دلیل اول نقش و حضور پررنگ سرمایه گذاری در فعالیتهای اقتصادی امروز است، نگرش کارراهه نوعی از نگرش سرمایه گذارانه و شاید تنها نگرش موفق در ارائه یک تبیین سرمایه گذارانه در فعالیتهای کاربر و ، با اندکی مسامحه، انفرادی است در فقدان این نگرش شما مزیت رقابتی سازگاری دیدگاه سرمایه گذارانه با محیط کسب و کار فعلی را از دست می دهد و یا به عبارت دیگر یکی از مهم ترین کانالهای دیالوگ با سیستم اقتصادی را از دست می دهید که البته نتیجه اش اسیر شدن در چنگال «سرمایه» است. دلیل اصلی دیگر محدودیتهای شناختی است. بسیاری از اوقات آنچه به عنوان پاسخ یک سوال بدست می آید به اندازه کافی راضی کننده نیست و این نه بدلیل ایراد در فرآیند پاسخ که بدلیل ایراد و خام دستی در طرح سوال است. اگر فرض کنید در نگرش استاتیک به شغل، نیازهای مشوق گرفتن شغل پرسش و گرفتن شغل پاسخ است، در نگرش کارراهه ای گرفتن شغل علاوه بر بخشی از پاسخ، پرسشی بهبود یافته است که ما را به دریافت ادامه آنچه می خواهیم رهنمون می شود. به عبارت دیگر نگرش کارراهه ای به فعالیت شغلی به حساب آوردن «چیزهایی است که نمی دانیم» در کنار انچه که می دانیم و در نتیجه اثرات نامطلوب فقدان دانش و اطلاعات ما بر نتایج مکسوبه حداقل می نماید( می شد این قضیه را هایکی کنم، منتها زودتر جمعش کردم که به دود برسم، امان از این اعتیاد).
پیاده سازی آنچه به آن نگرش کارراهه ای می گوئیم دو اصل اساسی دارد. به هر شغل به مثابه پلکانی به سوی مشاغل آینده بنگرید و دوم اینکه تجمیع اثرات فعالیتهای شغلی دیروز و امروز و فردایتان «در وجود خود و شبکه و ابزارهای ارتباطی تان» مد نظر داشته باشید. این مد نظر داشتن هم، اصولاً دو بال دارد، تخمین آینده ، اندازه گیری گذشته جهت مقایسه آن با تخمینش.

پنجم- کیفیت اندیشی:
به این معنا که به اثر آنچه انجام می دهی عمیقاً بیندیش، به طور مشخص مقصودم از عمیقاً این است که دقیقاً و فراتر از دقیقاً با تامل در دریافتهای ناخودآگاهت از نتیجه و اثر عملی که انجام می دهی و سپس آوردن آن به سطح آگاهی. برقراری این پیوند بین خودآگاه و ناخودآگاه اصلی ترین داروی مقابله با از خو بیگانگی و البته اصلی ترین منبع الهام و انرژی جهت موفقیت است. در این مورد پستهای مستقل متعددی خواهم نوشت.

ششم- برخی از ابزارهای سطح2:
برای خودت برنامه های آموزشی تدوین کن/ در آغاز هر کار از خود بپرس این کار قرار است با کدام مهارتها انجام شود و چه چیزهایی را با چه مکانیزمی به من بیاموزد/ در پایان هر کار از خود بپرس این کار چه چیزهایی را با چه مکانیزمی به من آموخت/ در توسعه شبکه اجتماعی کاری ات کوشا و فعال باش/ در مورد معنا و مبانی آنچه انجام می دهی با نیروهای خبره تر وارد بحث شو/ به فعالیتهای خودت و به مجموعه فعالیتهای شرکت از دید ارشد ترین مدیر آن نگاه کن/ اگر می توانی نتایج این تاملات را با مدیر ارشدت در میان بگذار

۱ نظر:

  1. مطلب جالبی بود اما شاید همیشه مشکل از کار نباشه
    چند بار خوندم، نکات مهمشو نوشتم و در موردش فکر کردم
    هرچند زیاد با شرایط من سازگار نیست اما کمک کرد تا بیشتر دنبال علتها باشم

    پاسخحذف